فقط بخند!

slm

نويسنده : محمد هادی وطن خواه



نويسنده : محمد هادی وطن خواه


کلمات مشترک زبان فارسی و انگلیسی(خیلی باحاله)

ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪ؟

Communication Board ﮐﺎﻣﯿﻮن ﮐﯽ ﺷﻦ ﻫﺎ رو ﺑﺮد؟

Morphine .ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﯿﻦ ﮐﻨﯽ

MissCall .دﺧﺘﺮ ﻧﺎ ﺑﺎﻟﻎ را ﮔﻮﯾﻨﺪ

Freezer ﺣﺮف ﻣﻔﺖ

Suspicious .ﺑﻪ ﻟﻬﺠﻪ اﺻﻔﻬﺎﻧﯽ: ﺳﺎس از ﺑﻘﯿﻪ ی ﺣﺸﺮات ﺟﻠﻮ ﺗﺮ اﺳﺖ

Johnny Depp ﻗﺎﺗﻞ اﻓﺴﺮدﻩ

Acer !ای آﻗﺎ

Welcome دﻫﻦ ﻟﻖ

Manual ﻣﻦ و ﺑﻘﯿﻪ

Accessible ﻋﮑﺲ ﺳﯿﺒﯿﻞ

Refer ﻓﺮ ﮐﺮدن ﻣﺠﺪد ﻣﻮ

See you later !ﻻت ﺗﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯿﺎی

Good Setting .آن ﺳﻪ ﭼﯿﺰِ ﻧﯿﮏ را ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﮔﻔﺘﺎر ﻧﯿﮏ - ﮐﺮدار ﻧﯿﮏ -ﭘﻨﺪار ﻧﯿﮏ

Piece of a man who owns a locker !ﻣﺮﺗﯿﮑﻪ ﻻﮐﺮدار

Above Border ﻓﺮاﻣﺮز

Insecure اﯾﻦ ﺳﻪ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ

Business .اﺷﺎرﻩ ﺑﻪ ﺑﻮزﯾﻨﻪ در ﮔﻮﯾﺶ اﺻﻔﻬﺎﻧﻰ

Legendary ادارﻩٔ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ از ﻟﺠﻦ و ﮐﺜﺎﻓﺎت ﺷﻬﺮی

Subsystem ﺻﺎﺣﺐ دﺳﺘﮕﺎﻩ

Velocity ﺷﻬﺮی ﮐﻪ ﻣﺮدم آن از ﻫﺮ ﻣﻮﻗﻌﯿﺘﯽ ﺑﺮای وﻟﻮ ﺷﺪن اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ

Comfortable ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ

Long time no see !دارم ﻟﻮﻧﮓ ﻣﯽﭘﯿﭽﻢ، ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ

Cambridge .ﺷﻬﺮی ﮐﻪ ﺗﻌﺪاد ﭘﻠﻬﺎﯾﺶ اﻧﮕﺸﺖ ﺷﻤﺎر اﺳﺖ

Categorize .ﻧﻮﻋﯽ ﻏﺬای ﺷﻤﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﺮﻧﺞ و ﮔﻮﺷﺖ ﮔﺮاز ﻃﺒﺦ ﻣﯽﺷﻮد

Jesus .در اﺻﻔﻬﺎن ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ دﺳﺖ ﺑﻪ ﭼﯿﺰ داغ ﻧﺰﻧﺪ

Hairkul آﻧﮑﻪ روی ﺷﺎﻧﻪﻫﺎﯾﺶ ﻣﻮ دارد

Watergate دروازﻩ دوﻻب

UNESCO ﯾﻮﻧﺲ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

Finland ﺳﺮزﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺮدﻣﺎﻧﺶ ﻣﺸﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﮕﯽ ﺑﯿﻨﯽ دارﻧﺪ

Damn You All دم ﻫﻤﺘﻮن ﮔﺮم

Latino ﻻت ﺑﺎزی ﻣﻤﻨﻮع

Godzilla ﺧﺪای اﺳﺘﻔﺎدﻩ ﮐﺮدن از ﻣﺮورﮔﺮ ﻣﻮزﯾﻼ

Savage Blog ﺳﺎوﺟﺒﻼغ

Betamethasone ﻣﻨﻄﻘﻪ اى در ﻣﻌﺮض ﺑﺘﺎ و از اﯾﻦ دﺳﺖ اﻣﻮاج


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


لاف زدن تهرانی، اصفهانی، شیرازی و آبادانی !
.
.
یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!!
.
.
توضیح : ما هیچگونه قصد توهین به قومیت ها نداریم و صرفاً این مطلب به دلیل محتوای طنز جالب استفاده شده.
دَم هر چی آبادنیه هم گرم :d


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


معلم صندلی رو میزاره وسط کلاس میگه دلیلی بیارید که ثابت این صندلی این جا نیست یکی از بچه ها دو کلمه می نویسه وفقط اون نمره ی کامل رو می گیره:
کدوم صندلی؟

++++++++++++++

بچه ها داشتن سرکلاس شلوغ می کردن معلمه میاد میگه اینجا طویله است میگه نه آقا اشتباه اومدید.

++++++++++++++

یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟
پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!

+++++++++++++++

یه آمریكایی تصمیم میگیره حیف نون رو سرکار بذاره ! حیف نون رو میبره آمریكا و بهش میگه : زمین رو 10 متر بكن تا یه چیز عجیب نشونت بدم !
حیف نون بعد از 10 متر كندن میرسه به یه سیم ! آمریكاییه به حیف نون میگه : این یعنی ما صد سال پیش تلفن داشتیم !
حیف نون میفهمه سرکار بوده ! به آمریکاییه میگه حالا تو بیا بریم ایران ! وقتی میرسن به ایران ، حیف نون یه بیل میده دست آمریکاییه و میگه : زمین رو 100 متر بكن تا یه چیز عجیب نشونت بدم !
آمریکاییه زمین رو صد متر میكنه و به هیچی نمیرسه ! حیف نون میگه : این یعنی ما هزار سال پیش موبایل داشتیم !

 


+++++++++++++

مرد : ناهار چی داریم ؟

زن : ماکارونی

مرد : نمی خورم دوست ندارم

زن : چطور شنبه و یک شنبه و دو شنبه

و سه شنبه و چهار شنبه و پنج شنبه خوردی دوست داشتی !؟

++++++++++++

 

میدونی رمز موفقیت من چیه؟

.

.

.

.

.

.

6419644163466367496365
4254674634341741477163
6546363997567464465443

++++++++++++

یه بار واسم نامه رسید بعد نامه رو باز کردم

و هرچی منتظر شدم مثل تو فیلما نویسنده ی نامه

با صدای خودش نامه رو واسم بخونه نخوند

لحظه ی سختی بود تمام باورهام فروریخت خخخخخخخ

+++++++++++++
 

لیوان آب ماله قدیما بود

تو این دوره زمونه باید بگید : موس دستته بزار زمین بیا کار مهم دارم والا خخخخخخخخ

++++++++++++

دیدین چی شد ؟

اومدم یه بوگاتی ویرون بخرم صاحبش سر یه حرف کوچیک دبه کرد ،

همه چی رو اوکی کردیم فقط من گفتم پول ندارم

بهش بر خورد !!

:|

کصافط معلوم بود فروشنده نیست

++++++++++++++

زن : عزیزم تو سیگار می کشی ؟
مرد : بله
زن : روزی چقدر ؟
مرد : 3 بسته
زن : پول هر بسته چقدره ؟
مرد : 7000 تومن
زن : چند ساله سیگار می کشی
مرد : 15 سال
زن : بنابر این اگه هر بسته سیگار 7000 تومن باشه تو هم روزی 3 بسته سیگار بکشی 630000 هزار تومن هر ماه پول سیگار میدی
که در یکسال میشه 7560000 تومن درسته ؟
مرد : درسته
زن : اگه تو هر سال این پول رو نگه می داشتی توی 15 سال می شد 113400000 تومن درسته ؟
مرد : درسته
زن : می دونی اگه تو سیگار نمی کشیدی اون باعث می شد پولت هدر نره و الان می تونستی یه بنز بخری ؟
مرد : تو سیگار می کشی؟
زن : نه
مرد : پس اون بنز لعنتیت کجاست؟؟؟؟؟

++++++++++++++

اگه می دونستید چنگیزخان با سوزاندن کتاب های علمی چه قدر از بار درس هایی که قرار بوده بخونیم کم کرده کلی براش خدا بیامرزی میگفتید.!!!!!والا :|

++++++++++++

یکی به این ملت آموزش بده !

که آدامس و اسپری به هیچ عنوان نمیتونه کار مسواک و حمام رو انجام بده ... !!!

++++++++++++++++++

مناجات غضنفر : خدایا گناهام رو ندیده بگیر همونطور که دعاهام رو نشنیده می گیری!!!

++++++++++++++++++

یه روز غضنفر رو به جرم دزدی می برن دادگاه قاضی میگه خجالت بکش این دفعه چهارمته که میای

دادگاه. غضنفر به قاضی میگه تو خجالت بکش که هر روز اینجایی !

++++++++++++++++++

یه روز یه غضنفر میره ساندویچی میگه آقا یه ساندویچ کالباس بده ولی برام خیارشور نزار.از قضا یارو ساندویچی هم  حیف نون  بوده میگه:ببخشید خیارشور ندارم میخوای گوجه نزارم؟

+++++++++++++++++

غضنفر کولرش خراب میشه، به بچه‌هاش می گه: مگه نگفتم 4 نفری جلو کولر نشینید

++++++++++++++++

غضنفر میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟ میگه: میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه؟

++++++++++++++++

و در آخر:

آن چیست که چشم دارد ولی نمیبیند ؟

پا دارد ولی حرکت نمیکند ؟

بال دارد ولی پرواز نمیکند ؟

نوک دارد ولی غذا نمیخورد ؟

 

یکم فکر کن بعد برو پایین

.

.

.

.

پرنده ی مرده‏ !‏‏!‏‏!‏‏


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ضایع یعنی اینکه فامیلیت قاسمی باشه

باباتم اسمتو گذاشته باشه “میرزا” !

=================

بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست

وقتی میرم بیرون از یه ساعتی به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟؟

===================

یارو اومده فیسبوک میگه:

استفاده از فیلترشکن حرام استــــ

یکی نی بگه:

مرتیکه خودت با قند شکن اومدی؟

=============

:-Pیکی از فانتزیام اینه که بچه هام یه دو قلوی پسرو دختر بشن!

بعد اسم دوتاشونو بذارم "رها".
بعد که دعواشون بشه بزنن تو سر و کله ی هم ،داد بزنم بگم:
رها، رها رو رها کن!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.بعد تو دود محو بشم!


=================

دوستی‌ نوشته...... قابل توجه کسانی که از جاستین بیبر متنفر هستند

من زندگیم را مدیون جاستین هستم!

در نهم مارس 2009 شش ماه بود که بعد از یک تصادف وحشتناک در کما بودم.

روزی پرستار من رادیو را برای آهنگ جاستین روشن کرد.
خب من از جای خود بلند شدم و رادیو را خاموش کردم!!!

==================

امروز تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل دستم

کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …

گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …

کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …

اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه….

=================

دکتر به حیف نون می گه زنت سکته ناقص کرده. می گه نکبت هیچ کاری رو درست انجام نمی ده !

========================

ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺩﺭﮔﻤﯽ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ
ﺍﮔﻪ یه استاد ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺳﺎﺭﻭ ﺩﺭﺱ ﺑﻌﺪﻩ
یه ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯ ﭼﻄﻮﺭﯼ ﻣﯽﺗﻮﻧﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺳﺎﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ !؟

========================

طرف رفته خواستگاری بابای عروس با لپ تاپ اومده می گه جوان،
من اهل تحقیقات محلی و اینا نیستم،
یوزر پسورد فیسبوکت رو بزن!

=========================

رفتم شیرینی بخرم به شیرینی فروشه میگم این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟ یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لا هر کدوم ناپلئونه؟
تا حالا اینقد قانع نشده بودم تو زندگیم: |

=========================


فتح الله زاده :من صدای شما رو نمیشنوم آقای فردوسی پور!
فردوسی پور :الان صدای منو نمیشنوین!؟
فتح الله زاده :نخیر...! آدمک ترول

========================

هواپیما داشت سقوط میکرد همه فریاد میزدن به جز یه نفر ازش میپرسن چرا ساکتی ؟
میگه:مال بابام که نیست بذار سقوط کنه

=========================

سلام سلامتی میاره، سلامتی شادی میاره، شادی زندگی میاره، زندگی عشق میاره، عشق زن میاره، زن بچه میاره، بچه دردسر میاره، دردسر بد بختی میاره، پس سلام و کوفت، سلام و زهرمار، سلام و درد

=========================

سكوتم از رضایت نیست،
.
.
.
اینترنتم هى قطع مى شه

=========================

فحش‌های عربی: از جلو چشمام خفه‌شو، كثافت مرض، پاتو از رو بوق بردار، گردن درازی می‌كنی؟

=========================

یه نرم افزار خریدم، موقع نصب در قسمت توافق شرایط نامه، مثل همیشه موافقم رو تیک زدم و زدم رو دکمه بعدی، پیغام داده: «کاربر گرامی حداقل زمان برای خواندن توافقنامه 5 دقیقه است، لطفا درباره با دقت شرایط را خوانده و سپس وارد مرحله بعد شوید»

یعنی تا حالا اینجحوری کسی مچمو نگرفته بود لامصب
=========================
مامور آمارگیری -شما چند تا بچه دارین؟

بابام -دو تا

مامور آمارگیری -ولی توشناسنامه که نوشته سه تا

بابام -اونو میگی؟دکورخونست.فقط وقتهایی که اینترنت

قطع میشه میره بیرون یه دوری میزنه
=========================
حیفنون به نامزدش میگه عزیزم می دونی برای روز زن برات چی خریدم ؟نامزدش گفت :نه نمیدونم.حیفنون گفت :اون ۲۰۶قرمزواونجا میبینی؟یه دمپایی خریدم هم رنگ اون
=========================
تنها راهی‌ که یه زن میتونه یه مرد رو میلیونر کنه

*

*

اینه که اون مرد میلیاردر باشه
=========================
عضنفر به همسرش :

عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم… چون شارژ ندارم
=========================
 دقت کردین وقتی تو خونه تنهایین ، از شیر حموم گرفته تا یخ ساز یخچال دست به دست هم میدن تا بترسی ؟
=========================
دقت کردین ؟
دخترا که لاغر شن همه میگن شده مثه باربی
پسرا که لاغر شن همه میگن معتاد شده
=========================
دیگه همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون !!
=========================
ﺑﺎﺑﺎ : ﻣﻨﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﻳﺎ ﻣﺎﻣﺎنُ ؟
ﭘﺴﺮﺑﭽﻪ : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎﺗﻮنُ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ ؟
ﺑﭽﻪ : ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺧﻮﺏ ﺍﻳﻦ ﻳﻨﻰ ﺗﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻮ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻯ ﺩﻳﮕﻪ
ﺑﭽﻪ : ﻧﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﺎﺑﺎ : ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺮﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺗﻮ ﻛﺠﺎ ﻣﻴﺮﻯ ؟
ﺑﭽﻪ : ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ
ﺑﺎﺑﺎ : ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍ ؟؟؟
ﺑﭽﻪ : ﭼﻮﻥ ﻗﺒﻼً ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺑﻮﺩﻡ :)))
ﺑﺎﺑﺎ :|
====================

یه بار بابام گفت برو چایی بریز
منم گفتم تو نزدیک تری به آشپزخونه. برو بریز بیار بخوریم
پاشد رفت اون سر پذیرایی نشست گفت حالا تو نزدیک تری. برو بریز بیار بخوریم.

=======================

لامصب وقتی داری درس میخونی
تازه میفهمی که بحث های شبکه ۴ هم خیلی سودمند و پرهیجانه !

=====================

اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه!

========================

اون نونواهایی که نونو میچسبونن به تنور همه رپرن ، شما حرکاتو دقت کن !

======================

آشپزه اومده تو تلوزیون میگه میخوام یه ساندویچی آموزش بدم که دانشجوهایی که تو خوابگاه هستن و فر ندارن روی همون گاز کوچیک بتونن تهیه کنن.....!!!
حالا مواد اولیه اش چی بود؟
.
.
.
.
گوشت بوقلمون دودی ، پنیر پیتزا ، نون تست ، سس فرانسوی و سایر مخلفات .....!!!!! مرتیکه دانشجو ندیده...... :|

=======================

گدا به یه بنده خدایی میگه : 100 تومن بده با اتوبوس برم خونه

طرف میگه : 100 تومنی ندارم ، 5000 تومنیه!

گدا : خب ، دیگه مجبورم با آژانس برم خونه!!!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


دقت کردین بعضـی از آدم ها شبیه سوراخ های اول کمربنـدن همیشه هستن اما هیچ وقت به کارت نمیان

::

::

دقت کردین به این شعر "میازار موری كه دانه كش است"؟؟!! این شعر نشون میده كه ما ایرانی ها از قدیم یه جورایی كرم داشتیم...

::

::

تا حالا دقت کردین ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻥ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪﯼ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻪ !!

::

::

دقت كردین بزرگترین دروغ پشت تلفن چیه .......سلام رسوندن بچه ها.....


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه!

- قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم!

- موبایل هم نشدیم، روزی هزار بار نگامون کنی!

- پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن!

- آهنگ هم نشدیم، دو نفر بهمون گوش کنن!

- مانیتور هم نشدیم ازمون چشم برندارن!

- کلاه هم نشدیم حداقل باعث سرگرمی ملّت باشیم!

- ته دیگ هم نشدیم که واسطه رسیدن بهمون کلی صبر و سعی و تلاش کنن!

- خودکار هم نشدیم که علم و دانش به دست خودمون نوشته بشه!

- کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کله مون بکشن!

- صندلی هم نشدیم چهار نفر بهمون تکیه کنن!

- مدیر بانک هم نشدیم بریم کانادا خونه 2 میلیاردی بخریم هدیه بدیم به دخترمون!

- آبدارچی بانک هم نشدیم 1 میلیارد بزنیم به جیب!

- بزم نشدیم یه علفی چیزی به دهنمون شیرین بیاد!

- آفساید که خوبه یه خطای ساده هم نشدیم قدِ یه کارت زرد ازمون حساب ببرن... اه

- بیل گیتس هم نشدیم که 500 دلار در ثانیه درآمدمون باشه

- لواشکم نشدیم که یکی برامون ضعف کنه...

- فرزند آخرم نشدیم که هر چی خواستیم مامان بابامون برامون بخرن!

- فرزند آخر هم نشدیم که با داداش بزرگمون بریم بیرون دور بزنیم و حالشو ببریم!

- به استاد میگم استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگهههههههههه، یه نگاه عاقل اندر دیوانه کرد، دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون! استادم نشدیم شخصیت کسی رو خرد کنیم!

- مامور راهنمایی رانندگی هم نشدیم موقع امتحان گرفتن از زنا کلی بخندیم!

- زمبه هم نشدیم حداقل سگارو نگرانمون باشه...

- تام و جری هم نشدیم زندگی مون سرتاسر هیجان باشه

- نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

- نوزادم نشدیم یکی بغلمون کنه

- شریعتی هم نشدیم هر چی جملات قصاره نسبت بدن به ما

- ای کی یو سان هم نشدیم آب دهن بمالیم کف کلمون، همه چی حل شه!

- چاقو هم نشدیم تا حداقل اینجوری بتونیم تو دل کسی بریم

- قاصدک هم نشدیم، پیام رسان و سنگ صبور عشاق شیم

- عینک آفتابی هم نشدیم دنیا رو از دید بقیه ببینیم

- فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

- گوشواره هم نشدیم آویزون ملت شیم

- معادله هم نشدیم، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن

- کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

- ماکسیما در افغانستان حدود 6 میلیون تومانه، افغانی هم نشدیم بتونیم ماکسیما بخریم!

- مارک آنتونی هم نشدیم جنیفر لوپز رو طلاق بدیم

- ای خدا ... بامزی هم نشدیم بچه ها عکسمون رو بچسبونن روی کتاب و دفترشون

- مگس تسه تسه هم نشدیم ملت رو بخوابونیم

- توپ فوتبالم نشدیم 22 نفر به خاطرمون خودکشی کنن

- بوم نقاشی هم نشدیم یکی بیاد رومون 4 تا درخت و 2 تا دونه پرنده بکشه، قیمتی بشیم واسه خریدن مون سر و دست بشادب رو رعایت کنیدن

- گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

- کبری هم نشدیم تصمیم هامون رو تو کتاب ها بنویسن

- کوزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

- مهران رجبی هم نشدیم همه به خاطر دماغمون بشناسنمون

- دریاچه ارومیه هم نشدیم دورمون حلقه انسانی تشکیل بدن


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه،
یارو زده به شیشه میگه آقا شما هم می‌خوای گاز بزنی‌؟
پَـــ نَ‌‌ پَـــ من می‌خوام لیس بزنم...

+++++++++جوک پ ن پ++++++++++

رفتم نوشابه بخرم به یارو میگم اینکه تاریخش مال دو سال پیشه. میگه: یعنی فاسد شده؟ میگم پـــــــــ نه پـــــــ مونده جا افتاده.

+++++++++جوک پ ن پ++++++++++

زنگ زدم 115، میگه آمبولانس میخواین قربان؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه پلیس 110 میخوام، بقیش هم آدامس بدین!

+++++++++جوک پ ن پ++++++++++

دوستم زنگ زده میگه چکار میکنی؟ میگم ماشینمو آوردم تعمیرگاه ...
میگه مگه خرابه ؟
نه پس آوردمش تعمیرگاه عیادت دوستای مریضش


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


مصاحبه برای استخدام

مصاحبه کننده :

در هواپیمائی ۵۰۰ عدد آجر داریم، ۱ عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. الان چند عدد آجر داریم ؟

متقاضی : ۴۹۹ عدد !

مصاحبه کننده :

سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.

متقاضی :

مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم – مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال – مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!

مصاحبه کننده :

حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضیح دهید !

متقاضی :

مرحله اول: در یخچالو باز میکنیم – مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم

مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال – مرحله چهارم: در یخچالو میبندیم !!

مصاحبه کننده :

شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جز یکی. اون کیه ؟

متقاضی :

گوزنه که تو یخچاله !!

مصاحبه کننده :

چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود ؟

متقاضی :

خیلی راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر !!

مصاحبه کننده :

سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا ؟

متقاضی : امممممممم، نمیدونم، غرق شد ؟

مصاحبه کننده :

نه، اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدین، نفر بعدی لطفا :|


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


فقط یه ایرونی میتونه انقدر فال حافظ بگیره تا یکیش به مشکلش بیاد!!

 
فقط یه ایرانی هستش که میتونه با این سرعت کم اینترنت دانلود کنه :- (
 
یکی از سرگرمی های خاص مردم ایران اینه که :وقتی از مطب دکتر میان بیرون حساب کنن این دکتره روزی چقد درآمد داره!!
 
دقت کردین فقط ما میتونیم به نوشابه «نارنجی» بگیم «زرد»!
 
شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه!!!
 
ﭼﻪ ﺗﻮ ﺣﺮﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻤﺐ ﺑﺬﺍﺭﻥ ﭼﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺩﯾﺴﮑﻮ ﺩﺭ ﺗﺎﯾﻠﻨﺪ؛
ﺩﺭ ﻫﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﮐﺸﺘﻪ ﻫﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﻧﺪ!
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﮕﻦ "ﻣﻠﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ"
 
غضنفر عاشق خدا میشه. یه مسجد میکشه یه تیر از وسطش رد میکنه
 
اینترنت ما هم شده ناسرعت پر محدود :|
 
ما مجردها بعد از سالها جستجو ونیافتن نیمه گمشده به این نتیجه رسیدیم که خدا ما را کامل خلق کرده، نیمه نداریم!!!!!!!!
 
سه روزه صورتمو اصلاح نکردم احساس تکلیف می‌کنم
راه میرم خانواده رو امر به معروف و نهی از منکر میکنم!
اصلا" میخوام تو مسیر حال به اتاق خواب ایست بازرسی بزارم!!!
 
فقط یه ایرانی میتونه واسه تفریحاته
سالمش بره کوه
بعد که رسید بالا سفارشه
قلیون بده!!!!!
اصن ی وضی!!!!
 
نقش معلم پرورشی تو مدرسه مث نقش مداد سفید تو مداد رنگیاست!
 
این جوری که اخبار صدا و سیما دو ساله داره خبر میده ارتش سوریه در حال پیشرویِ, الانا دیگه باید رسیده باشن حوالیه کانزا سیتی در ایالت میسوری آمریکا...! خنده
 
آدم باید یه یخچال بغل تختش داشته باشه
نیم ساعت یه باریه بالش از توش در بیاره قبلیو بذاره تو:))
مگه نه؟؟؟
 
آدم باید یه یخچال بغل تختش داشته باشه
نیم ساعت یه باریه بالش از توش در بیاره قبلیو بذاره تو:))
مگه نه؟؟؟
 
داداش دوستم رفته مسافرت ماشینشو یه هفته داده دست دوستم باشه.
اونوقت داداشِ منم وقتی میره بیرون شلوارَکِشو قایم میکنه نکنه من بپوشمش!
از داداش هم شانس نیاوردیم... فک وفامیله ماداریم اخه؟
 
ماشاالله آقایون تازگیا خیلی خانوم شدن...
تلویزیونو که روشن میکنیهر شبکه ای میزنی، یکیشون داره آشپزی یاد میده...
خدایی راضیم ازتون :|
 
الله اکبر همیشه معنی خدا بزرگ است نمیده!!!
تو خونه ی ما معانی از قبیل صدای تلویزیون رو کم کن، زیر گاز رو خاموش کن، از توی اون یخچال چی میخوای ذلیل شده و... رو هم میده!!!
بعله
 
دقت کردین تو این مملکت که هیچیش درست کار نمیکنه...
این دستگاه های خودپردازش درست کار میکنه...
نشد یه بار یه هزاری بیشتر بده بیرون...!!!
 
پسر :بابا اگه ۱۰۰ میلیون از بانک برنده بشی چیکار میکنی؟
پدر :پاریس، ویسکی، جنیفرلوپز
پسر :اونوخت اگه اگه نشی چی؟...
پدر :هیچی، خونه، چایی، ننت!!
 
آبادانیه میره خاستگاری، پدر دختره میپرسه :شغل ثابت داری؟!
آبادانیه میگه :کا، امام جمعه تهرون بعد سی سال هنو موقته، تو از مو جنگ زده شغل ثابت میخای؟!
 
شما یادتون نمیاد این باطری ها وقتی تموم میشد رو در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم, در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ ماه دیگه کار میکرد در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم به جونش که ببینیم توش چیه :-)
 
یادش بخیر..............
جوانی کجایی که یادت بخیر............
پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد
والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم
که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه
به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه
 
یه داداش دارم دهه هفتادیه. دوست دخترش زنگ زده خونمون روز مادر رو به مامانم تبریک گفت! دهه شصتی باشی درک میکنی. زمان ما کی جرأت داشت بگه دوست دختر و دوست پسر داره. یعنی اونطوری که ما با دوست دخترمون رمزی حرف میزدیم شهید همت با قرارگاه نمیزد.
 
یه سوال دارم
چرا وقتی شلوار سفید میپوشی، خاکی که میشه رنگش سیاهه!؟
ولی وقتی شلوار مشکی میپوشی، خاکی که میشه رنگش سفیده!؟
 
دختره نه درس خونده، نه خوشگله، نه آشپزی بلده!
خلاصه بگم صفر صفر!
ازش میپرسی ازدواج کردی؟
با اعتماد به نفس میگه هنوز دم به تله ندادم!
لامصب تو خودت تله ای...!
عثن یع وزززی!
 
دیشب اینترنتم قطع شدرفتم یذره پیش خونوادم نشستم، باهاشون آشنا شدم بنظر آدمای خوبی میان:)

نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ماجرایی تامل برانگیز : میزان فاصله ی قلب آدم ها و تٌن صدا

 
استادى از شاگردانش پرسید:
 
 
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟
 
شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم
 
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟
آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟
 
شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
 
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد.
آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.
 
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟
آن‌ها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟
چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.
 
استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آن‌ها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باش
اين همان عشق خدا به انسان و انسان به خداست است که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت مي توانی حس کني اينجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی.

نويسنده : محمد هادی وطن خواه


بچه بودم بعضی وقتا به عروسکام انقد زُل میزدم تا مچشونو حین تکون خوردن بگیرم !

یه همچیم آدم خجسته و شیرین العقلی بودم من …

.

.

.

مثل این شوفر اتوبوسا یه فلاسک چایی گذاشتم پایین میز کامپیوتر همینطور که نگام به مانیتوره خم میشم میارمش بالا … انگار قراره ماشین از جلو بیاد !

.

.

.

یارو تا دیروز توی خونه شون نمیزاشتن چایی بخوره که یه وقت شب سیل نیاد حالا به ما که رسیده میگه : قهوه ، فقط تلخ باشه پیلیززز …

.

.

.

آدم باید یک “تو” داشته باشه که هروقت از همه چی خسته و ناامید بود بهش بگه : مهم نیست که قشنگ نیستی ، قشنگ اینه که مهم نیستی بعد اونم قهر کنه پاشه بره پی کارش بابا جمع کنید کاسه کوزتونو اعصاب ندارم !

.

.

.

عشق مثل بستنى سنتیه ، البته فقط چون هوس کردم وگرنه قبلنا شبیه پاستیل بود !

.

.

.

بابام نصفه شب اومده میگه کولر روشن نمیکنیااااا ، بگو خب !

من :( اردلان :|

خروس :|

دودکش :))

.

.

.

خدا به مرغ بال داد نه برای پرواز که برای کباب ! :))

.

.

.

از تفریحات هر پدر و مادرى اینه که بگى کجات درد میکنه و اونام واست علتشو تشخیص بدن !

.

.

.

قدیما یه آفتابه های مسی بود پرش که میکردی اینقد سنگین میشد تا میومدی ورش داری دوباره میر.ی.د.ی !

.


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


روزی شاگردان نزدحکیم رفتند و پرسیدند:

زیبایی انسان درچیست؟
حکیم2کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت:به این 2 کاسه نگاه کنید اولی از طلا درست شده و درونش زهر است و دومی کاسه ای گلیست ودرونش آب گواراست، شما کدام رامی خورید؟
جواب دادند: کاسه گلی را.
حکیم گفت:آدمی هم همچون این کاسه است.آنچه که آدمی را زیبا میکند درون واخلاق او است.

نويسنده : محمد هادی وطن خواه


حیف نون به دوستش می گه: قربون دستت، برو عقب ماشین ببین چراغ راهنمای ماشین کار می کنه یا نه. دوستش می ره عقب ماشین، می گه: کار می کنه، کار نمی کنه، کار می کنه، کار نمی کنه...

 
حیف نون تو کلیسا نشسته بوده، یهو می بینه یه دختر خیلی خوشگل میاد تو. می دوه می ره پشتِ یه مجسمه قایم می شه. دختره میاد می شینه جلوی محراب و می گه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی... فقط ازت یه چیز دیگه می خوام... اون هم یه شوهر خوبه... یا حضرت مسیح! خودت کمکم کن! حیف نون از پشت مجسمه میاد بیرون می گه: عیسی هل نده! خودم می رم!
 
حیف نون و زنش دعواشون شده بوده، با هم حرف نمی زدند. زن حیف نون وقتی شب می ره بخوابه، یک یادداشت برای حیف نون می گذاره که: منو فردا ساعت 6 بیدار کن. صبح زنه ساعت 10 از خواب پا می شه، می بینه حیف نون براش یک یادداشت گذاشته که: پاشو زنیکه خر! ساعت شیشه!
 
حیف نون از ساختمون ده طبقه می افته پایین، همه جمع می شن دورش، ازش می پرسن: آقا چی شده؟ می گه: والله منم تازه رسیده ام!
 
تلویزیون داشته گل خداداد عزیزی رو به استرالیا نشون می داده، حیف نون تماشا می کرده. دو سه بار که صحنه آهسته گل رو نشون می دن حیف نون شاکی می شه، می گه: حالا اون قدر نشون بده تا اون دروازه بان بگیردش!
 
حیف نون می ره کله پاچه فروشی، یارو بهش می گه: قربون چشم بگذارم؟ حیف نون می گه: نه آقا! حداقل صبر کن من برم قایم شم!
 
حیف نون کفترش رو گم می کنه، تو روزنامه آگهی می ده: بیه بیه!
 
مامانه داشته واسه بچه اش لالایی می خونده. بعد از یه ربع، بچه هه می گه: خوب مامان خفه شو می خوام بخوابم!
 
حیف نون می ره مشهد حرم امام رضا رو می بینه، می گه: امام رضا! قربونت برم! تو با این همه طلا چرا هشتم شدی؟!
 
به حیف نون می گن با رضا جمله بساز، می گه: من و حسن و حسین رفتیم پارک. می گن: پس رضاش کو؟ می گه: آخه رضا کار داشت، نیومد!
 
حیف نون می خواسته به فلسطینی ها کمک کنه، براشون سنگ پست می کنه!
 
پرچم عربستان رو به حیف نون نشون می دن، ازش می پرسن: این پرچم کجاست؟ حیف نون یوخده فکر می کنه، می گه: پرچم اسپانیا! ملت جا می خورن، می گن: آخه چرا اسپانیا؟! حیف نون می گه: خودتون نگاه کنید، روش نوشته: الاله‌لاله‌لالا!
 
از حیف نون می پرسن: به نظر شما اگه آمریکا افغانستان و عربستان رو بگیره، به کره و چین هم حمله کنه تکلیف ایران چی می شه؟ حیف نون می گه: چی می شه نداره که، ایران می ره جام جهانی !
 
یارو تلویزیون رو روشن می کنه...
کانال 1: قرآن
کانال 2: قرآن
کانال 3: قرآن
کانال 4: قرآن
کانال 5: قرآن
کانال 6: قرآن
پا می شه تلویزیون رو می بوسه می ذاره رو طاقچه !
 
از طرف می پرسن نظرت در مورد آتروپات چیه؟ می گه خوبه ولی یخمک خوشمزه تره !
 
حیف نون سوار ماشین بود داشت رادیو پیام گوش می داد. رادیو: یه احمقی داره بزرگراه رو برعکس رانندگی می کنه. حیف نون: آره والا، احمقا یکی دو نفر هم نیستن همه دارن برعکس می آیند‌ !
 
یه دختره هر روز دیر می رفت مدرسه. معلم ازش دلیلش رو پرسید. دختره گفت: خانم هر روز صبح که من میام مدرسه یه پسره تو راه هی دنبال من میاد. معلمه گفت: بهش کاری نداشته باش سرت رو بنداز پایین و بیا. دختره گفت: خانم من که میام، اون یواش یواش میاد!

نويسنده : محمد هادی وطن خواه


آیا می دانید : اگر سر پرگار گیج برود بیضی می‌کشد!؟

آیا می دانید : جاده چالوس از خود چالوس معروف تره!؟

آیا می دانید : نه کوه به کوه می رسه ، نه آدم به آدم !؟

آیا می دانید : ته خیار سرشار از ویتامین حقیقت است ؟

آیا می دانید : روغن مار ۱۰۰% گیاهی به فروش میرسد !؟

آیا می دانید : اگر تانک رو تو دنده روشن کنین، شلیک میکنه!؟

آیا می دانید : ته بستنی قیفی میهن تکه ای از بهشت است !؟

آیا می دانید : واژه “آی کیو” مخفف عبارت “اینترنشنال کودن” میباشد!؟

آیا می دانید : اگر هندزفری رو اتو هم بکشیم بعد دو دقیقه گره می خوره!؟

آیا می دانید : شبی که قهر کنی و شام نخوری درازترین شب سال است!؟

آیا می دانید : این روزا خریدن آدما راحت تر از خریدن گوشت و مرغ و برنجِ  !؟

آیا می دانید : ۱ هفته رژیم حرفه ای شما با ۱ ساعت پرخوری بر می گرده !؟

آیا می دانید : دکمه آسانسورو پشت هم تند تند بزنی‌ آسانسور زودتر نمیاد!؟

آیا می دانید : فقط یه ایرانی میتونه هرچی افتاد زمین با فوت ضدعفونی کنه!؟

آیا می دانید : اگه تو مسیری هستی که ترافیک نیست ، قطعا اشتباه اومدی !؟

آیا می دانید : ۶ روز اول بعد از تعطیلات آخر هفته همیشه سخت ترین روزهان !؟

آیا می دانید : از بس حقمونو خوردن که اگر بگیریمش فک میکنیم هدیه است !؟

آیا می دانید : شاترهای نون لواشی استعداد خوبی در استایل رپ خونی دارن !؟

آیا می دانید : والیبال نسخه شدیدتر بازی “نذارین بادکنک زمین بخوره” هستش !؟

آیا می دانید : تمام بانک های خصوصی ایران، نخستین بانک خصوصی ایران هستند!؟

آیا می دانید : خبرگزاری “مادر-خاله” سریع ترین و موثق ترین خبرگزاری بین فامیلیه!؟

  آیا می دانید : همیشه توی تاکسی اون کسی که اون ته نشسته ، زودتر پیاده میشه!؟

  آیا می دانید : لذت باز و بسته کردن در باطری کنترل از دیدن خود تلوزیون بیشتر میباشد !؟

  آیا می دانید : دقیقا همون مسیجی ارسال نمی شه که ۲۰ دقیقه طول کشیده تایپش کنی !؟

  آیا می دانید : در خانه ما شام به اندازه ای درست میشود که فردا ظهر هم ادامه اش رو بخوریم !؟

  آیا می دانید : اگه دکمه صدای تلفونو بعد از رسیدن به حد اکثر ده بار بزنی صداش بیشتر نمیشه!؟

  آیا می دانید : در ایران هنگام رد شدن از خیابان های یک طرفه اگر به دو طرف نگاه نکنید می میرید !؟

  آیا می دانید : یادگاری های روی دیوار و صندلی کلاس های دانشگاه آموزنده تر از حرف های استاده !؟

  آیا می دانید : انسان ها به جز کودکِ درون یک عدد خر درون دارند که گاهی زمام امور را به دست می‌گیرد !؟

  آیا می دانید : یه گند کاری هایی هست اینقد ضایعه که برا خودتم نمیتونی تعریف کنی چه برسه به دیگران!؟

  آیا می دانید : با این کارتی که داری به جای گرفتن پول نقد هیچ غلط دیگری نمیتوانید بکنید چون توش پول ندارید!؟

  آیا می دانید : با حذف جمله “خب دیگه چه خبر” از زبان پارسی ارزش سهام مخابرات با کاهش ۸۰ درصدی مواجه میشود!؟

  آیا می دانید : برنامه نویس کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که شما نمی‌دونید حل می‌کند!؟

  آیا می دانید : احتمال دیده شدن اشخاص محترم در حالتی که شما انگشتت تا مچ تو دماغته به مراتب بیشتر از وقت های عادی میباشد !؟

  آیا می دانید : کسانی که در روز ۱۱ ساعت پشت میز می‌نشینند نسبت به کسانی که ۸ ساعت پشت میز می‌نشینند، ۳ ساعت بیشتر پشت میز می‌نشینند !؟


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


آیا میدانید، گاج مخفف چیه؟ گیج ترین انسان جهان

آیا میدانید، گاج مخفف چیست؟ گاج = گاگولا اینجا جمعن !

آیا میدانید، فیس و افاده ی منشی دکترا از خود دکترا بیشتره ؟

آیا میدانید، هر کاری یواشکیش جذابیتش بیشتره ؟ حالا هر کاری !

آیا میدانید، که هندزفری و گره عاشق ترین زوج در تمام جهان هستن !؟

آیا میدانید، با شمردن حلقه های تن ماهی میتوان به سن کنسرو پی برد!؟

آیا میدانید، تعداد زوج یا فرد بودن آدمهای کره ی زمین به من بستگی داره !؟

آیا میدانید، بعضی وقتا یه زنِ حسود میتونه 10 برابر FBI تحقیقات انجام بده !؟


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


 موضوع انشا: روز تحصيلي يك دانش آموز ايراني را توصيف كنيد!!

يه دانش آموز ايراني ، صبح مثل گل از خواب پا ميشه بعد مثل يه غنچه بسته ميشه!
يه چرت 5دقيقه اي ميزنه تا ته مونده خوابش بريزه بيرون بعد از شستن صورت و خوردن صبحونه ميگرده دنبال وسايلش ….
كتابش زير ميز تلويزيونه ، خودكارش تو جورابه باباشه ، يه كتاب ديگه اش زير پايه ميز و… الي آخر ! بعد از اينكه واسه پيدا كردن وسايلش از 7خوان رستم و 5خوان افراسياب عبور ميكنه راهي مدرسه ميشه !

در حاليكه يه هندزفري يا هدست تو گوششه و داره آهنگ گوش ميده و مثل آدماي بي هدف راه ميره ، ميرسه به در مدرسه آهنگو قطع ميكنه .. سيمارو جمع ميكنه و وارد ميشه …
معاون مدرسه : چرا الان ميآي ؟
– دانش آموز: با تاكسي اومدم ، تصادف كرد توي راه !
معاون مدرسه: چرا ژل زدي به موت ؟
-دانش آموز: اين ژل نيست ، روغ گياهيه دكتر واسم تجويز كرده !
معاون مدرسه: داستان سر هم نكن .. بيا بريم دفتر ببينم !!
دانش آموز پشت سر معاون مدرسه راه ميافته ….
تو دفتر بعد از كلي بحث و مجادله دانش آموز ، بلند ميگه : ديگه تكرار نميشه …

معاون مدرسه هم ميبخشش و بهش يه مجوز 20دقيقه تاخير ميده و ميگه : برو كلاس …
مسلما دانش آموز كه الان كليد موفقيت دستشه كلاس نميره ، ميره پشت بوم مدرسه يا تو چادر پشت حياط يا هر جاي دنج ديگه اي و اس ام اس بازي ميكنه .. يا 4تا علاف مثل خودش گير مياره، دور هم ميشينن و چرت و پرت ميگن و وقت ميگذرونن و دو زنگو به بطالت ميگذرونه …

10 دقيقه مونده به خوردن زنگ ، خودكارشو از كيفش در مياره ، يه دونه 1 ميذاره جلوي 20 مجوز و اونو 1ساعت و 20 دقيقه ميكنه ، قيافشو مثل كتك خورده ها و مردني ها ميكنه ، ميره تو كلاس، مجوزو ميده به معلم و ميشينه زنگ دوم سپري شد زنگ سوم هم كاري نداره
!
قبل از ورود معلم به كلاس : ببخشيد … من ديروز تولدم بود نتونستم درس بخونم ! شما هم به عنوان كادو ازم درس نپرسيد !!
معلم ميگه : تو هرهفته متولد ميشي؟؟؟ جلسه قبل هم كه تولدت بود !!
دانش آموز كه گاف وحشتناكي داده ، خودشو خونسرد نشون ميده ، يه پوزخند ميزنه و ميگه : نه !! اون هفته تولد دوستم بود ! يادتون نيست منو واسه درس آورديد منم قبل از جواب دادن از طرف بچه ها بهش تبريك گفتم ؟
معلم هم از ترس اينكه فراموشكار جلوه نكنه ميگه : آهان !! اوكي !! يادم اومد ! باشه .. اما دفعه آخرت باشه !

سر كلاس هم يا داره تناول ميكنه يا اس ام اس بازي يا حرف ميزنه يا پست بازي ميكنه يا تو لوله خودكار كاغذ ميذاره فوت ميكنه سمت دوستاش يا … به هر حال به درس گوش نميده
زنگ چهارم !
معلم مياد سر كلاس ، و ميره سراغ دفتر كلاسي … اسم همون دانش آموزو صدا ميزنه
اين دانش آموز هم مي مونه كه چي كنم ؟ !!
صداشو خش دار ميكنه ، اشك تو چشماش جمع ميكنه ، ميره ميگه : من مريضي لاعلاج دارم !! چند ماه ديگه ميميرم !! بذاريد از اين روزاي مدرسه استفاده كنم ! گناه دارم ! من كه قرار نيست امتحان و كنكور و … بدم ، فقط واسه سپري كردن روزا ميام مدرسه … نمي تونم درس بخونم ، سلولاي خاكستري مغرم ميكروب گرفتن .. عفو كنيد منو!!

معلم به شدت تحت تاثير قرار ميگيره ، جلوي اشكاشو ميگيره و با بغض ميگه : برو بشين دانش آموز هم در حاليكه خنده اش داره از گوشش ميزنه بيرون ، ميره ميشينه و بقيه كلاسو به بطالت ميگذرونه زنگ چهارم هم به سلامتي سپري شد و باقي زنگ ها هم كلاس و ميپيچونه ميره حياط براي بازي فوتبال يا بسكتال !


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


انشاء دانش آموز
ما حیوانات را خیلی‌ دوست داریم، بابایمان هم همینطور.ما هر روز در مورد
حیوانات حرف می‌زنیم ، بابایمان هم همینطور.بابایمان همیشه وقتی‌ با ما
حرف میزند از حیوانات هم یاد می‌کند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما

گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟ و هر وقت ما پول
میخواهیم میگوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟

چند روز پیشا وقتی‌ ما با مامانمان و بابایمان میرفتیم خونه عمه زهرا
اینا یک تاکسی داشت میزد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش
آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته
یابو، پیاده میشم همچین میزنمت که به خر بگی‌ زن دایی, بابایمان هم گفت;


برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی‌ آقاهه از بابایمان خیلی‌
گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابایمان
گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟

فامیلهای ما هم خیلی‌ حیوانات را دوست دارند، پارسال در عروسی‌ منوچهر
پسر خاله مان که رفت قاطی‌ مرغ ها، شوهر خاله مان دو تا گوسفند آورد که
ما با آنها خیلی‌ بازی کردیم ولی‌ بعدش شوهر خاله مان همان وسط سرشان را
برید! ما اولش خیلی‌ ترسیدیم ولی‌ بابایمان گفت چند تا عروسی‌ برویم عادت
می‌کنیم، البته گوسفندها هم چیزی نگفتند و گذاشتند شوهر خاله مان سرشان


را ببرد، حتما دردشان نیامد.ما نفهمیدیم چطور دردشان نیامده چون یکبار در
کامپیوتر داداشمان یک فیلم دیدیم که دوتا آقا که هی‌ میگفتند الله اکبر
سر یک آقا رو که نمیگفت الله اکبر بریدند و اون آقاهه خیلی‌ دردش اومد. و
ما تصمیم گرفتیم که همیشه بگیم الله اکبر که یک وقت کسی‌ سر ما را نبرد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ما نتیجه میگیریم که خیلی‌ خوب شد که ما در ایران به دنیا آمدیم تا
بتونیم هر روز از اسم حیوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنیم و آنها
را در تلوزیون ببینیم در موردشان حرف بزنیم و عکس‌های آنها را به دیوار
بچسبانیم و به آنها مهرورزی کنیم و نمیدانیم اگر در ایران به دنیا نیامد
بودیم چه غلطی باید میکردیم. د بگو دیگه


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


یکی از دلایلی که سرخپوستا همیشه به قطارا حمله می کردن این بوده که دود قطار به زبون اونا فحش ناجوری میشه !
برید حال کنین با این اطلاعات جغرافیایی و بومی شناسی که به رایگان در اختیار عموم میزارم.
.
.
زنه تو کار پرورش تمساحه ، دارن باش مصاحبه میکنن میگه تمساحها بر خلاف ظاهر خشنشون باطن لطیفی دارن ؛ حالا تمساحه اون پشت داره قفسو جر میده هااا !!!
حالا از اینا بگذریم زنه میگفت دندوناشم مسواک میزنیم !!!!!!!! من به شخصه آخرین باری که مسواک زدم اینجاها بیابون بود …
از اینم بگذریم طرف داشت برنامه غذایی تمساحو بررسی میکرد میگه این وعده رو نخورد ، فک کنم از رنگ غذاش خوشش نیومده !
الان سوالی که واسم پیش اومده اینه : خدایا نمیشد منو تمساح بیافرینی ؟؟؟
.
.
ملت یه پاشون آنتالیاس یه پاشون جزایر قناری ؛ اونوقت من جفت پاهامو کردم تو یه سوراخ شورتم !
.
.
یکی از فانتزیام اینه که زنگ بزنم به خودم ، بعد بگم الو ؟ بعد خودم بگم : قربون الو گفتنت برم من !!! بعدم خودم خجالت بکشم قطع کنم تلفنو …
چن دفه هم امتحان کردم ولی لامَصّب همش اِشغال بود !
نگرانم ! نمیدونم دارم با کی حرف میزنم ؟؟؟!
فرستنده : سهیل
.
.
خورشت قرمه سبزی و خورشت کرفس مثل بچه های یه خانواده هستن که یکیشون دکتر شده اون یکی توی سبزی فروشی شاگردی میکنه !
.
.
به آنهایی که دوستشان دارید بی بهانه بگویید دوستت دارم
بگویید که در این دنیای شلوغ سنجاقشان کرده اید به دلتان
بگویید گاهی فرصت با هم بودنمان کوتاه تر از عمر شکوفهاست
بگویید دوستت دارم ، بعدشم خیانت کنین دهنشون س.ر.ویس بشه !!!
این قرتی بازیا چیه ؟؟؟


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ﮔﻮﺟﻪ ﺳﺒﺰ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﻣﺪﯼ …
خلاصه خواستم بگم ﺩﯾﮕﻪ ﻧﯿﺎﯼ ﻫﻢ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻦ ﮔﻮﺟﻪ ﺳﺒﺰ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ ؛ بوق لَقِّت !
.
.
یکی از مزایای مامان بودن اینه که میتونی سیب زمینی سرخ کرده رو داغ داغ سر ماهیتابه بخوری ، هیشکی هم نمیزنه رو دستت بگه کمه !
.
.
یادش بخیر بچه بودم ی نارنگی گذاشتم توی کیفم ببرم مدرسه بخورم ، زنگ تفریح کیفمو باز کردم دیدم نارنگیه له شده جذب شده تو کتاب فارسیم.
تا آخر سال هروقت هوس نارنگی میکردم یکی از برگه های کتابمو میخوردم !
.
.
فقط یه ایرونی میتونه انقدر فال حافظ بگیره تا یکیش به مشکلش جور دربیاد !
.
.
اینایی که وقتی میرن توالت و یه 1ساعتی کارشون طول میکشه رو اذیت نکنین
اینا کسی رو ندارن ، مجبورن با اَفتابه درد و دل کنن !
.
.
همیشه گوشه ای از یخچال یه بطری کوچیک آب هست که هرکسی فک میکنه فقط خودش از اون آب میخوره !
.
.
نیم کیلو باش ولی گوجه سبز باش !
.
.
یه قانونی هست که میگه : اگه ده نفر یه دخترو بخوان ، دختره درگیرِ نفر یازدهمه که اصلا وجود خارجی نداره !!!
یه همچین موجودات لجوجی هستن اینا …


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


وقتی میرم بانک به جای یه شماره ، پنج شیش تا شماره می گیرم
اینطوری اون آدمی که بعد من میاد وقتی هی شماره هارو اعلام میکنن و می بینه که کسی نیست از خوشحالی تا دم باجه ذوق مرگ میشه !
کار ما شاد کردن دل ملته دیگه !
خدایا مارو شاد کنه !
.
.
هر موقع واسه جمله “میخواستی منو به دنیا نیارید” که قراره از بچه م بشنوم جواب مناسبی پیدا کردم زن میگیرم !
.
.
باقالی و ریواس هم اومدن ولی تو نیامدی ای نیمه گمشده گور به گور شده
خلاصه هرجای مسیری برگرد که دیگه نیازی بهت نیست !
.
.
کانون خانواده ما خیلی گرمه !
یعنی تا میاد سرد بشه بابام کولرو خاموش میکنه …
.
.
پشت هر جمله ی “تعریف از خود نباشه” یه “تعریف از خود” هست !
فرستنده : سهیل
.
.
یک عدد مخاطب خاص ، مدل آخر 91 در حد نو
تعویض با گوجه سبز و آلبالو
چاقاله ها دیگه سفت شدن با چاقاله عوض نمیکنم !
.
.
من خیلی دلم میخواد برم برزیل بازیارو از نزدیک ببینم ولی حیف که درس و دانشگاه دارم !
مدیونید اگه فک کنید دلیل دیگه ای جز این داره …


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


حکیم را گفتند : علم بهتر است یا ثروت ؟!

حکیم بی درنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت :

سالهاست که هیچ احمقی بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند !!!

 

مریدان در حالی که انگشت به دندان گرفته و لرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند ای حکیم ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم .

 

حکیم گفت : در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب می رفتیم ،

دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم…

 

حالا او پورشه دارد ، من پوشه…

 

او اوراق مشارکت دارد، و من اوراق امتحانی…

 

او عینک آفتابی من عینک ته استکانی…

 

او بیمه زندگانی ، من بیمه خدمات درمانی …

 

او سکه و ارز ، من سکته و قرض . . .

 

سخن حکیم چون بدین جا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی !!!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


روز اول کار

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و گفت: ” یک فنجان قهوه برای من بیاورید.” صدایی از آن طرف پاسخ داد: ” شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی ؟”
کارمند تازه وارد گفت: ” نه ” صدای آن طرف گفت: “من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق”  مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: ” و تو میدانی با کی حرف میزنی بی چاره.” مدیر اجرایی گفت: ” نه ” کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت!!!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


دستشویی پارک

رفتم دستشویی پارک. تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت:

 

سلام حالت خوبه؟

 

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم:

 

حالم خیلی خیلی توپه.

 

بعدش اون آقاهه پرسید:

 

خوب چه خبر؟ چه کار می خوای بکنی؟

 

با خودم گفتم، این دیگه چه سؤالی بود؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم، برای همین گفتم؛

 

اُه من هم مثل خودت فقط داشتم از این جا رد می شدم…

 

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور می شه، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم:

 

من می‌تونم بیام طرفای تو؟

 

آره سؤال یه کمی برام سنگین بود. با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم، مناسب تره، بخاطر همین بهش گفتم:

 

نه، الآن یه کم سرم شلوغه!

 

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین، من بعداً باهات تماس می گیرم. یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


غضنفر مرد
غضنفر:برو یه نوشیدنی واسم بگیر
پسرش:كولا یا پپسی
غضنفر:كولا
… پسرش:دایت یا عادی
غضنفر:دایت
… پسرش:قوطی یا شیشه
غضنفر:قوطی
پسرش:كوچك یا بزرگ
غضنفر:اصلا نمیخوام واسم آب بیار
پسرش:معدنی یا لوله كشی
غضنفر: اب معدنی
پسرش:سرد یا گرم
غضنفر:میزنمتا
پسرش:با چوب یا دمپایی
غضنفر:حیوووون
پسرش:خر یا سگ
غضنفر:گمشو از جلوی چشمام
پسرش: پیاده یا با دو
غضنفر:با هر چی برو فقط نبینمت
پسرش:باهام میای یا تنها برم
غضنفر:میام میكشمتااا
پسرش: با چاقو یا ساطور
غضنفر:ساطور
پسرش:قربانیم میكنی یا تیكه تیكه
غضنفر:خدا لعنتت كنه قلبم وایساد
پسرش: ببرمت دكتر یا دكتر رو بیارم اینجا
.
.
.
.
.
.
.
.
.
غضنفر مُرد!

نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺯﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺑﮕﻪ ﺩﻫﻨﺘﻮ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﻪ ﻫﻢ ﺑﺎ

ﯾﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻧﮕﺎﺵ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺩﻫﻨﺸﻮ ﺑﺒﻨﺪﻩ …

.

.

.

 

.

.

.

.

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻧﮕﯿﺮ …ﺷﻮﻫﺮ ﻧﯿﺴﺖ .. ﯾﻪ ﻋﮑﺎﺳﻪ

..

..

..

تعریف از خود نباشه …..

ولی از جلوی هر مرکز خریدی که رد میشم درش برام باز میشه !!!

..

..

..

در دادگاه قاضی اعلام کرد این آقا با چکش زنش رو کشته و به اعدام محکوم شد.

همسایش بلند شد به متهم گفت:تف تو صورتت،بیشرف..

قاضی گفت: آقا بشین سرجات به شما چه مربوطه؟

یارو گفت:دوسال همسایشم میگم چکش داری میگه نه!

..

.

.

..

گروهبان به سرباز :

۲۰۰تا بشین پاشو برو ببینم .

ﺳﺮﺑﺎﺯﻩ شروع میکنه به بشین پاشو ،

گروهبان گفت : میدونم تو دلت داری به من فحش میدی ، ولی این یونیفرم من ضد فحشه.

سرباز میگه : جناب سروان ! ننتم یونیفرم تنشه ؟؟؟

..

..

..

یارو میگه دیشب داشتم با آنجلینا جولی چت می کردم

باورم نمی شد خود خودش بود

عکساشم مال خودش بود

.

.

.

.

.

فقط نمی دونم شارژ ایرانسل میخواست واسه چی!!!!!!!!!!

..

..

..

ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﻴﻪ ﻋﺸﻘﺶ

غاط زده بود،

ﺭﻓﺖ ﺩﻡ ﺗﺎﻻﺭ ﻋﺮﻭﺳﻲ

ﻭﻟﻲ ﺗﻮ ﻧﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﻋﺮﻭﺳﻲ ﺭﻭ ﺑﻬﻢ ﺑﺰﻧﻪ …

ﺻﺒﺮ ﻛﺮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﻋﺮﻭﺱ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﺎ ﺧﺸﻢ ﺭﻓﺖ ﺟﻠﻮ،،

ﺗﻮﺭﻩ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﺮﻭﺱ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ .

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺩﻳﺪ ﺍﺻﻦ ﺍﻭﻥ ﻧﻴﺴﺖ .

ﺍﺳﮑﻞ ﺗﺎﻻﺭﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ …

ﻓﺎﻣﯿﻼﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩﻡ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﺚ ﺳﮓ زدنش

|:

والا حقشه

.

.

.

.

هیتلر:من تویه جنگ هایی که کردم جان ۳۰۰هزار نفر رو گرفتم!

ناپلون:من در خلال جنگ هایم سر ۵۰هزار نفر رو جدا کردم

جولیو سزار: من جسم ۷۰ هزار از اسیرانم را سوزاندم

کالی گولا: من ۲۰۰ هزار نفرو کشتم و دستانشان را قطع کردم

مدیر عامل یک خودرو ساز ایرانی  : جمع کنین بابا…

..

..

..

…..

واقعا اسم همه چیز عوض شده ها

بچه های الان شیطونی که میکنن و دیوار راستو میرن بالا بهشون میگن:

(بیش فعال)

اونوقت ما بچه بودیم شیطونی میکردیم بهمون میگفتن:

(تخمه سگ)

..

..

..

 

ابوالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر…

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

اگه الان زنده بود ایمیلش این شکلی بود:

abolmaalikeykavoosebneeskandarebneghaboosebnevoshmgir @ yahoo . com

پشت تلفن اسپل کردنش واقعا سخت میشد،

خوب شد که مُرد!

..

..

..

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﺩﮐﻠﻦ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺭﻭ

ﺟﺬﺏ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺯﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﭼﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ

.

.

.

.

.

.

ﻓﻘﻂ ﯾﻪ ﭘﯿﺮ مرده ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻟﻢ ﻧﻤﯿﺸﺪ :l

..

..

..

دختر فامیلمون پنج سالشه

بهش میگم مریم گلی بیا بغلم یه بوس بهم بده ^_^

برگشته مگیه مگه تو خودت زن نداری ؟؟

بزار برم برا الهام بگم میخواستی بوسم کنی^_^

تازشم من میخوام زن وحید بشم

من : وحید کیه ؟؟

اون : پچه قشنگ مهد کودمونه ^_^

من : جااااان ، حالا اونم ترو میخواد ؟؟

اون : دارم روش کار میکنم ^_^

من : خرج زندگیرو چکار میکنید ؟؟

مریم : بچه پولداره ^_^

د لامصب اینا رو سوار هواپیما کنید,

اینا بزرگ بشن خطرناکنااااا

..

..

..

پسرا همشون خوشگل و خوش استایل و جذابن

البته از دور

خیلی دووووور

حدودا ۱۵ تا ۲۰ کیلومتر !

..

..

..

ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺟﻤﻼﺕ ﯾﮏ ﺳﻮﺳﮏ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ

ﺗﻮﺳﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ :

.

.

.

.

.

ﺑﮑﺶ ﺁﺭﻩ ﺑﯿﺎ ﻣﻨﻮ ﺑﮑﺶ ……

.

.

.

.

ﺗﻮ ﺑﻬﻢ ﺣﺴﻮﺩﯾﺖ ﻣﯿﺸﻪ …..

.

.

.

.

ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ :

.

..

.

.

.

ﺯﻧﺖ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﯿﺘﺮﺳﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﻪ ….

..

..

..

..

ﻧﻈﺮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﻳﺮﺍنی ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﺮﻓﻬﺎی ﻣﻨﻄقی ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ :

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

زر میزنه…

..

..

..

+۸۵

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

واسه این سن فقط ایزی لایف داریم ….

میخوای ؟!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

..

..

..

 

مورد داشتیم دختره تو امتحان رانندگی

میخواسته دنده عقب بره

به جای اینکه دستشو بندازه

پشت صندلی انداخته گردنِ افسره.

گواهینامه پایه یک که اومده در خونشون هیچی تا ۵ سال هم جریمه نمیشه…

والا…میگن از محبت خارها گل میشود

..

..

..

یه روز‌ یه ایرانی‌ رو مجبور‌ کردن سرش به کار خودش باشه

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

مُرد

..

..

..

از زنان کشور های مختلف سوال شد…

اگر شوهرتون رو با زن دیگری ببینید با شوهرتون چیکار میکنید؟؟

زن سویسی : ازش میپرسم از چی من خوشش نیومده؟

زن روسی : خونه رو ترک میکنم…

زن فرانسوی : میرم پیش دوست پسرم تا بهم تسلی خاطر بده…

زن ایتالیایی : اون زن رو میکشم…

زن اسپانیایی : شوهرم رو میکشم…

زن آمریکایی : جفتشون رو میکشم…

زن ایرانی : شوهر من از این کارها نمیکنه، من بهش اطمینان کامل دارم!!!

..

..

..

 

به این نتیجه رسیدم که هیچ کس کامل نیست

هر کسی تو دنیا بعضی چیزا رو داره

بعضی چیزارو نداره..

مثلا خود من

معرفت دارم

ولی لنگه ندارم ..

..

..

..

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺑﯿﺮﯼ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﺷﻮ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ ﺗﻮ ﺁﺯﻣﺎﯾﺸﮕﺎﻩ …

ﯾﻪ ﮐﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﻣﯿﺰ ﻭ ﯾﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺯ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭﺵ …

ﮐﺮﻡ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪ !

ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺪﯾﺪ ﭼﻪ ﺑﻼﯾﯽ ﺳﺮ ﮐﺮﻡ ﺍﻭﻣﺪ؟ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ؟؟

ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻦ :

ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺸﺮﻭﺑﺎﺕ ﺍﻟﮑﻠﯽ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﮐﺮﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﻤﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻥ

ﻣﻌﻠﻤﻪ ﺩﯾﺪ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﻪ ﺯﺑﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻦ …

ﯾﻪ ﻇﺮﻑ ﭘﺮ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺟﻠﻮﯼ ﯾﻪ ﺍﻻﻍ ﻭ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ :

ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺣﺘﯽ ﺍﻻﻍ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻩ ! ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ؟؟؟

ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻦ :

ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ﻫﺮﮐﯽ ﻧﺨﻮﺭﻩ ﺧﺮﻩ

..

..

..

دوستم میگفت : امروز رفته بودم پیش فالگیر

می گفت: به زودی عاشق میشی، زن می گیری

دیگه ساکت شد

چیزی نمی گفت ,

گفتم خب بعدش؟

.

.

.

.

.

.

گفت کلیپس زنت نمیذاره بقیشو ببینم

..

..

..

دختره ۷ سالشه پست گزاشته:

امشب کدام را بکشم؟؟؟؟

ماشه را یا سیگار را؟؟؟؟؟؟؟

دووووستان هر کسی تیتاب این توله سگ رو دزدیده بهش پس بده !!

..

..

..

هرکس تونست منطقى به سوالم جواب بده .

.

.

.

.

.

.

،

ما که دوتا زانو بیشتر نداریم،چرا میگن چهار زانو بشین؟؟

..

..

..

اﻓﺘﺨﺎﺭﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺮاﻱ اﻳﺮاﻧﻴﺎﻥ

ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪاﻧﺴﺘﻴﺪ ﺟﻨﻴﻔﺮ ﻟﻮﭘﺰ اﺻﺎﻟﺖ اﻳﺮاﻧﻲ ﺩاﺭﺩ و ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ اﻭ ﺟﻌﻔﺮ ﻟﭙﻪ ﭘﺰ ﺑﻮﺩﻩ

ﻧﻪ ﺟﻮﻥ ﻣﻦ ﻣﻴﺪاﻧﺴﺘﻴﺪ

اﻳﺮاﻧﻲ ﻧﻴﺴﺘﻲ اﮔﻪ اﻳﻦ ﻣﻂﻠﺐ ﺭﻭ ﺑﻪ اﺷﺘﺮاﻙ ﻧﺬاﺭﻱ!

تورو خدا کمک کنید نذارید جنیفر رو ازمون بگیرن

مثل مولانا و ابن سینا و بقیه …

..

..

..

 

 

رفتم مایو بخرم…!

لامصب میگه واسه استخر میخوای…؟

گفتم نه چند روز دیگه عروسی دعوتم….

میخوام منحصر به فرد ظاهر بشم.

..

..

..

منشی با عصبانیت از اتاق رییسش اومد بیرون..!

دوستش گفت چی شده نازی جون؟

گفت رییس ازم پرسید امشب وقتت خالیه؟؟

منم با خوشحالی جواب دادم بله….

بیشعور بهم ۵۰ تا برگه داد برای تایپ.!!!

..

..

..

..

..

..

دختره سوسک مرده میبینه…

بادعای پدرمادرش بعد دوروز ازتو کما درمیاد!

اونوقت تو پروفایلش نوشته :

به من دل نبند…. وحشی تر از آنم که رامم کنی!

..

..

..

ﻓﻮﺍﯾﺪ ﺟﻮﺭﺍﺑﻬﺎﯼ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ !!!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺯﻧﺎﻧﻪ :

ﺻﺎﻓﯽ ﺁﺑﻠﯿﻤﻮ

ﺻﺎﻓﯽ ﺁﺏ ﻏﻮﺭﻩ

ﺩﻭﺵ ﺣﻤﺎﻡ

ﮐﺶ ﻣﻮ

ﺟﺎﺑﺠﺎﯾﯽ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺍﺷﯿﺎ

ﮐﻤﺮﺑﻨﺪ ﺷﻠﻮﺍﺭ !!!

.

.

.

ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ :

ﮐﺸﺘﻦ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺣﺸﺮﺍﺕ ﻣﺰﺍﺣﻢ

ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺍﺳﭙﺮﯼ ﻓﻠﻔﻞ

ﻣﺎﺩﻩ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﻋﻤﻞ

ﺳﻢ ﺟﻬﺖ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ

ﺫﻭﺏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﻮﯾﺮﮔﻬﺎﯼ ﺩﻣﺎﻍ ﺟﻬﺖ

ﺳﯿﻨﻮﺯﯾﺘﻬﺎﯼ ﻻﻋﻼﺝ…

..

..

..

یارو از طرف یه آدرس سخت میپرسه…

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

اونم کلی فکر میکنه میگه نمیشه نری؟؟

..

..

..

راحت ترین پست در دنیا رو دبیر کل سازمان ملل داره..

کارش فقط ابراز نگرانیه.

..

..

.

..

..

خانومه با پسر ۵-۴ ساله ش صندلی جلو تاکسی نشسته بودن.

یهو پسره رو کرد به مامانش گفت: مــامــان!

یادته اونروز خونه ی دایی اینا گوزیــدی؟!

مامان بیچاره گفت: مرســـی آقا!

ما همین جا پیاده میشیم!

راننده بدبخت هنوز کامل وانستاده بود

که زنه درِ ماشینو با عجله باز کرد و یه موتوری هم اومد زد درِ ماشینو سرویس کرد!

راننده پیاده شد دودستی زد تو سرش گفت:

خانوم! گوزیدی که گوزیدی!

منم میگــوزم!

این آقام میگــوزه!

این ملت همه میگوزن!

گوزیدن که عیب نیست، ریـدن تو درِه ماشین مردم عیبه

..

..

..

راهنمایی رانندگی این همه بودجه مملکت رو هزینه میکنه

تا بتونه مشکل ترافیک رو حل کنه؛

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

اونوقت این دخترا یه ساپورت ۲۰,۰۰۰ تومانی میپوشن ؛

وای میستن گوشه خیابون گند میزنن به بودجه ی مملکت…

..

..

….

..

عاقا مقصران اصلی اضافه شدن روغن های مضر به مواد لبنی مشخص شد!!

گاو ها !!!!!

تازه اعتراف هم کردند لامصصبا..

قضیه از این قراره که مسئول بهداشت خطاب به مدیران شرکت های تخلف کار میگه:

چه کسی به شیر روغن سرطان زا اضافه کرده؟!

مدیران: نمیدونیم احتمالا کار گاوداری هاست!

مسئول بهداشت خطاب به گاو دار ها: کی روغن اضافه کرده به شیر؟

گاودارها: ما از کجا بدونیم برید از گاوا بپرسید!

خلاصه هیچی دیگه اقای مسئول یه جلسه خصوصی با گاوا گذاشته

ازشون پرسیده گفته:

کاره کی بوده ؟!!

گاوا هم گفتند:

ما ما ما ما …

هیچی دیگه!

معلوم شد کار این گاوهای … بوده. باز خدا رو شکر مقصران اصلی پیدا شدند.

..

..

..

‏(ﺩﺳﺖ ﻧﺰﻥ ﻛﻤﻪ ‏)

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎ ﻣﻮﻗﻊ ﺳﻴﺐ ﺯﻣﻴﻨﻲ ﺳﺮﺥ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻴﮕﻦ

ﻻﻣﺼﺐ ﺍﺯ ﺷﻜﺴﺖ ﻋﺸﻘﻲ ﺑﺪﺗﺮﻩ (((

..

.

..

روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد.

او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است.

قورباغه به او گفت:مرا از این تله آزاد کن سه آرزوی تو را برآورده کنم .

زن قورباغه را آزاد کرد

قورباغه گفت: “متشکرم” ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛

هر آرزویی داشته باشی شوهرت ۱۰ برابر آن را میگیرد.

زن برای اولین آرزویش میخواست که زیباترین زن دنیا شود!

قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید

با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود

و تمام زنان به او جذب خواهند شد؟

زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد

و او فقط به من نگاه میکند! و او زیباترین زن جهان شد!

برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد!

قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد

و او ۱۰ برابر از تو ثروتمندتر می شود. زن گفت اشکالی ندارد!

چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است

و او ثروتمندترین زن جهان شد!

سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد:

من دوست دارم یک سکته خفیف قلبی کنم!

خیلى این جنس خطرناکه. مواظب باشید

..

 

 

 

من؟،

.

.

.

نه پشت سریت ….

.

.

.

.

.

.

شیرین ترین دیالوگی که از معلم می شنیدیم

..

..

..

تنها جمله ای که اگه برعکسش کنین بازم معنیش همون میشه، این جمله است:

امید آشنایان شادی ما

،

.

.

.

.جان من حال کردین؟؟

..

..

..

شعر حسنی ورژن جدید “

.

حسنی نگو جوون بگو

علاف و چش چرون بگو

.

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه واه

نه سیما جون ، نه رعنا جون

.

نه نازی و پریسا جون

هیچ کس باهاش رفیق نبود

.

تنها توی کافی شاپ

نگاه می کرد به بشقاب !

.

باباش می گفت : حسنی میری به سربازی ؟

نه نمی رم نه نمی رم

.

به دخترا دل می بازی ؟!

نه نمی دم نه نمی دم

.

گل پری جون با زانتیا

ویبره می رفت تو کوچه ها

.

گلی چرا ویبره میری ؟

دارم میرم به سلمونی

.

که شب برم به مهمونی

گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

.

یه کمی به من سواری می دی ؟!

نه که نمی دم

.

چرا نمی دی ؟

واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم و زرنگم

.

اما تو چی ؟

نه کار داری ؛ نه مال داری ؛ فقط هزار خیال داری !

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه واه

.

در واشد و پریچهر

با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟

مامان پری ، از اون بالا

.

نگاه می کرد تو کوچه را

داد زد و گفت : اوی … بی حیا !

.

برو خونه تون تو را بخدا

دختر ریزه میزه

.

حسابی فرز و تیزه

اما تو چی ؟

.

نه کار داری ؛ نه مال داری ؛ فقط هزار خیال داری

موی ژلی ، ابرو کوتاه ، زبون دراز ، واه واه

..

..

..

..

..

..

به سلامتی دخترای قدیم که کدبانو بودن و از پس کارای خونه برمیومدن،

صداشونم در نمیومد!

نه دخترای الان که اگه در نوشابه رو باز کنه و دستش زخم بشه!

تو فیسبوکش مینویسه: امروز مرگو با چشام دیدم

..

..

..

..

..

..

دختری که اول صبح به زور از خواب بلند میشه،

.

.

.

 

طریقه خداحافظی زنان با شوهراشون

وقتی مرد داره میره سر کار در کشورهای مختلف:

زن عرب: مواظب خودت باش عشقم.

زن اروپایی: دیر نکنی عزیزم منتظرتم.

زن آمریکایی: عاشقتم عزیزم مواظب خودت باش.

زن ایرانی: سر راهت این آشغالا رو هم بذار دمِ در

..

..

.

اتوبوس تو برف گیر میکنه . . .

راننده میگه:

بیاین پایین تا زیر چرخ زنجیر بزنیم…!

یارو میگه:

من سردمه! همینجا تو ماشین سینه میزنم…!!!

 

 

 

فرض کنید استفاده از فحش و عبارات رکیک ممنوع بشه .

نفر اول : دستت را بکش مرتیکه ای که شبیه آن جانور شاخدار هستی.

نفر دوم : به من گفتی جانور شاخدار مرتیکه ای که مسئول خانه ی فساد هستی!

نفر اول: به من میگوئی مسئول خانه ی فساد؟

من الان روابط نامشروع و بدی با دو تن از اعضای خانواده ات برقرار میکنم.

نفر دوم:تو؟؟ رهایم کنید من اکنون بخشی از البسه ی همسرت را روی سرت میکشم .

تو که پدر واقعیت شخصی غیر از پدرت است .

نفر اول :برو ای مرتیکه ای که روابط بدی با مردان دیگر داری.


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


راهکار هایی برای باکلاس شدن

سعی كنید هرروز لباسهایتان را آپگرید كنید

 

داشتن موبایل شیك و جدید خیلی مهم است

 

برای موبایلتان چند جلد بخرید تا بتوانید موبایلتان را به سادگی با لباستان هماهنگ كنید

 

مدل مو خیلی مهم است هرچه در این زمینه هزینه كنید باز هم كم است

 

هر روز چند كلمه جدید از دیكشنری استخراج كنید تا به هنگام نیاز به كار بگیرید

 

اگر با كسی قرار میگذارید با نیم ساعت تاخیر به سر قرار بروید و از خیابانهای شلوغ گله كنید

 

مكالمات تلفنی خود را به چند ثانیه خلاصه كنید. خانومها بیشتر تمرین كنند

 

در میهمانی چای را با قند نخورید بلكه با نوك قاشق كمی شكر ریخته و فقط دو بار به هم بزنید

 

چای را به یكباره نخورید بلكه یك كم چای بخورید چند كلمه حرف بزنید كمی چای كمی حرف ….. و

 

یوگا ورزش با كلاسی است حتما این ورزش را یاد بگیرید

 

هنگامی كه كرایه میدهید هیچ وقت پول خرد ندهید حتی المقدور تراول یا بیست هزار ریالی بدهید

 

هر روز یك روزنامه به زبان انگلیسی خریده و هر كجا میروید همراهتان ببرید

 

به كلاسهای آموزش موسیقی رفته و همیشه كیف گیتار به دوشتان بیاندازید

 

همیشه چوب اسكی و چوب گلف را در ماشینتان داشته باشید

 

در رستوران یا در میهمانی نصف كباب تان را میل نكرده و در بشقاب دست نخورده باقی بگذارید


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


 نقشه هایی که من تو دبیرستان در فرار کردن ازمدرسه داشتم
مایکل اسکوفیلد توی فرار از زندان نداشت
من حیف شدم!
**********جملات کوتاه طنز***********
نمی دونم چه حکمتیه
اینا که میرن بدنسازی اصرار دارن که اصلا سردشون نمی شه!
**********جملات کوتاه طنز***********
ملت چه بیکارن !
یکی مزاحم میشد هی اس هی زنگ…جواب نمیدادم که بیخیال شه…
دیگه تماس نگرفت
بعد چند روز اس داده  :
ببخشید من چند روز مزاحمتون نشدم کار داشتم دستم بند بود ، شرمنده،چه خبر؟
**********جملات کوتاه طنز***********
 تا خودکار رو دستت میگیری میخوای درس بخونی
میبینی استعدادت کمتر از پیکاسو و ﺍﺳﺘﺎﺩ فرشچیان نیست!
**********جملات کوتاه طنز***********
هیچ کس ادامس شیک رُ واسۀ وجودش نمی خواد …
سرنوشت آدامس شیک ؛ بقیه پول بودنِ !
**********جملات کوتاه طنز***********
بوی شوم امتحان آید همی /  یارصفر مهربان آید همی
ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم / دل به امید تقلب بسته ایم
مابرای کسب مدرک آمدیم /  نی برای درک مطلب آمدیم
(ایام جانسوز امتحانات برشما دانشجویان و دانش آموزان کوشا تسلیت!)
**********جملات کوتاه طنز***********
رفیق داداشم رفته بود مصاحبه برای استخدام:
+ امسال سال چیه؟
- نهنگ
+ پاشو برو به بعدی بگو بیاد تو
**********جملات کوتاه طنز***********
خدا کنه تا بیشتر از 6ساله دیگه زنده بمونیم و بریم تو سال ۱۴۰۰
بعد هی بگیم : شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا …
خیلی فاز میده ؛ حس آثار باستانی بودن به آدم دست میده …
**********جملات کوتاه طنز***********
به کافه چی گفتم همان همیشگی . . .
نگاه سنگینش را به چشمانم انداخت و گفت : خفه بابا ، مثه آدم بگو چی می خوری ؟!
**********جملات کوتاه طنز***********
از تفریحات من تو دوران بچگی این بود که اب بریزم رو بخاری
صدای ” تـسس ” بده خرکیف بشم
اون موقه آیپد نبود که بازی کنیم ، با این چیزا سرگرم میشدیم !
**********جملات کوتاه طنز***********
بچه های دانشگا رو از روی محل نشستن سر کلاس طبقه بندی میکنم.
ردیف اول :حال به هم زن
وسطی ها :یه سلام علیکی داریم
ته کلاس :دمشون گرم.
اونایی که اصن کلاس نمیان: اینا رفیقمن
**********جملات کوتاه طنز***********
در خونه رو میزدن!
دخدر داییم ۵ سالشه!
جواب داد : کیه!؟
زن همسایه مون پشت در به شوخی گفت: منم منم مادرتون!
من رفتم در رو باز کردم, بنده خدا میخواس سکته کنه!
گفت : ببخشید مادرتون هستن؟ گفتم : نع ، فقط من و حبه انگور هستیم

**********جملات کوتاه طنز***********
خیلی بده یه آهنگ عشقولانه یاده ۵ ۶ نفر بندازتت تمرکزتو رو آهنگ از دست میدی !
**********جملات کوتاه طنز***********
کار از فرهنگ سازی گذشته
باس منقرض شیم یه گونه جدید بیاد !
**********جملات کوتاه طنز***********
شمام وقتی یه ادکلن گرون قیمت میخرین ، هربار که استفاده میکنین
یه نگا بهش میندازین که یه وقت تموم نشه؟!
یا من فقط اینجوریم!؟
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی نیست به بعضیا بگه انقدر به اون تیپ و قیافت نناز
 ما به اون آدامس ۵۰ تومنیا هم میگیم شیـــــــــک  !
**********جملات کوتاه طنز***********
رفتم کتاب فروشی میگم بوف کور دارین؟
میگه کتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ، یه فرد خیر پیدا شده که حاضر تمامِ هزینه های درمانشو متقبل شه…..!
**********جملات کوتاه طنز***********
بعضی دخترا اصلا” گریه نمیکنن حتی اگه شکست عشقی بخورن
نه اینکه سنگ باشن نه
ریمل گروونه !
**********جملات کوتاه طنز***********
دیشب سوار پورشه ام شده بودم و توخیابون دور میزدم باهاش
یهو یکی پرید جلو ماشین تا خواستم ترمز کنم پام گرفت به لحاف و پاره شد!
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی از بهترین احساس های دنیا :
از خواب بیدار بشی و نگران این باشی که الان وقت بیدار شدنت بوده
ولی ببینی که هنوز ۲ ساعت مونده و میتونی بازم بخوابی …
خداییش بد میگم !؟
**********جملات کوتاه طنز***********
اصلا شور و شعف خاصی توی جمله “دیدی گفتم” وجود داره !
لامصب یه جور احساس دانایی خفن به آدم دست میده اون لحظه !
**********جملات کوتاه طنز***********
با دختری که میگه “میسیییی” به جای “مرسی” باید درجا قطع رابطه کرد
چون تا بیای براش توضیح بدی که نگو “میسییی”
بهت میگه “چلااااااا؟؟”
**********جملات کوتاه طنز***********
رفیقم رفته دسشویی -یهو داد زد “واااااایییی”
گفتم چی شد؟ گفت :”مسواکم افتاد تو اون سوراخه!
بهش گفتم خونسرد باش بابا -فک کردم چی شده!
دیدم خیلی خونسرد اومد مسواکشو شست -گزاشت دهنش!
–نمیدونستم اینقد حرفام تاثیر گذار میتونه باشه  !
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی از اعصاب خورد کن ترین کارایی که یه پدر و مادر میتونن
بکنن اینه که وقتی پای کامپیوتر نشستی بیاد پشتت وایسه
و الکی دنبال یه چیزی بگرده !
**********جملات کوتاه طنز***********
آقا تا دیروز فک میکردم فقط منم که میرم توالت ۳۰ نفر به گوشیم زنگ میزنن
دیروز رفتم یه توالت عمومی
یه لحظه فکر کردم اومدم مخابرات
یکیشون که فکر کنم تو توالت چند تا معامله با گوشی انجام داد !
**********جملات کوتاه طنز***********
یکی از شیرین ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که
ناظم یا معلم پرورشی سر زنگ ریاضی میومد در کلاس
 میگفت بچه های گروه سرود میتونن برن!
یادش گرامی باد


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


به بعضیا باید گفت:
اگه حس میکنی خیلی بارته واست”گاری” بگیرم
.
.
.
.
.
به بعضیا بایدگفت:
دهنتو به اندازه کلماتت بازکن،گنده تر از خودت بخوای حرف بزنی
بخیه لازم میشی ها…:)
.
.
.
.
.
به بعضیا باید گفت:
نمیگم نباشی میمیرم
نمیگم بی تو هیچم
بودی، بودی
نباشیم ، هستن….)
.
.
.
.
.
به بعضیا بایدگفت:
عزیزم دلم اونی که با دیدنت
“کف” میکنه دلستره،
نه من
.
.
.
.
.
به بعضیا بایدگفت:
توآسمونا دنبالت بودیم
زیر غریبه ها  پیدات کردیم
.
.
.
.
.
به بعضیا باید گفت:
حیف واسه درد زایمان ننت
.
.
.
.
.
باید به بعضیا گفت:
اگه آدم نیستی ،
حیوون خوبی باش!
من خونگیاشو خیلی دوس دارم!!
.
.
.
.
.
به بعضیا باید گفت:
اینقد به تیپُ قیافت نناز بابا
ما به اون آدامس صدتومانی هام میگیم شیک!!

بقیه در ادامه مطلب...


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


دقت کردین وقتی کسی رو همه دوست دارن چه زود میمیره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟







بخدا یه مو از سر من کم بشه خونوادم دست از سرتون بر نمیدارنا!
نمیخوام دوسم داشته باشین ، میفهمین؟؟؟
من زندگیم و دوست دارم!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


روزی پسرکی وارد مغازه ای میشود و مغازه دار در گوشِ مشتریش میگوید:
«اون پسر رو میبینی؟ اون احمق ترین پسرِ دنیاست! ببین الان بهت ثابت میکنم!»
مغازه دار یه اسکناس یک دلاری توی یک دستش و دو تا سکه ی 25سِنتی توی دستِ دیگرش میگذاره و پسرک رو صدا میکنه و بهش میگه:
«پسرم، کدوم دست رو میخوای؟»پسرک سکه ها رو بر میداره و از مغازه بیرون میره.
مغازه دار رو به مشتری گفت : «نگفتم؟»
بعدا وقتی مشتری از مغازه بیرون میاد، پسرک رو میبینه که داره از مغازه ی بستنی فروشی میاد بیرون.
میگه : «عمو جون, میتونم بپرسم چرا توی مغازه سکه ها رو انتخاب کردی؟»
پسر در حالی که بستنی رو لیس میزد، رو به مرد گفت:
«چون روزی که اسکناس رو بردارم، بازی تموم میشه!»


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


سلام دوستان گلم امیدوارم هر جا هستین ایام به کامتون باشه

به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست روز خداحافظی فرا رسید،

خارج از هر شوخی و سرکاری...

بسیار لحظه های خوشی را همراه با شما گذروندم

هیچ مشکلی واسم پیش نیومده ولی دیگه صلاح دونستم نباشم

دنبال لوس بازیو ناز کردنم نیستم ولی دیگه در کل بسه

از محبتهایی که تک تکتون نسبت به این بنده حقیر داشتید ممنون حلال کنید

اگه شوخی کردم که کسی ناراحت شد به بزرگواری خودتون ببخشید

خیلی خیلی دوستون دارم خیلی دلم واسه تک تکتون تنگ میشه

ماشالله تعدادتون زیاده نمیخوام اسم کسی رو ببرم همتون گلین همتون با معرفتین

ایشالله که به آرزوهاتون برسین همتونو بخدا میسپارم

از شما چه پنهون دیگه خسته شدم از بس سرکارتون گذاشتم مثل الان

پااااشو جمع کن چه با ذوق داره همشم میخونه پاااشو

بابا انقد پست میزارم تا همتون خدا حافظی کنین

فکر کردین دست از سرتون برمیدارم؟؟ :|:| بی مزم خودتی برو اینجا وانیسا یالا :D


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ما ایرانی ها وقتی میخوایم از کسی تعریف کنیم : 

عجب نقاشیه نکبت… 

چه دست فرمونی داره توله سگ… 

چقدر خوب میخونه بد مصب… 

چه گیتاری میزنه ناکس… 

استاده کامپیوتره لامصب… 

موی کوتاه به طرف میاد :چه عوضی شدی… 

عجب گلی زد بی وجدان… 

بی شرف خیلی کارش درسته… 

دوستت دارم وحشتناک…! 



اما وقتی میخوایم فحش بدیم: 

برو شازده… 

چی میگی مهندس… 

آخه آدم حسابی… 

دکتر برو دکتر… 

چطوری آی کیو؟ 

به به! استاد معظم! 

کجایی با مرام؟ 

باز گلواژه صادر فرمودی؟

 


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


از یه ایرانی میپرسن راسته که میگن شما اول فحش میدین بعدا سوال میکنین؟
میگه:گوه خورده، کی گفته؟

 


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


مُعلمی پدر شاگردش رو اِحضار میکنه به مَدرسه

   فرداش پدره میاد میگه چی شده ؟؟؟

 

   معلم : پسر شما خیلی خنگه 

   پدر : یعنی چی ؟؟؟

 

   مُعلم : الان بهتون نشون میدم ، به شاگردش میگه :

   برو ببین من تو حیاط مدرسه ام ...

 

   پسره میره و میاد میگه :نه خانم مُعلم تو حیاط نبودید !

   مُعلم میگه : شاید تو دفتر مُدیرَم برو اونجا رو ببین !

 

   پسره بازم میره و میاد میگه : اونجا هم نبودید !

   مُعلم به پدره میگه : ببینید ... ببینید بچه تون چقد خنگه ...

 

   پدره میگه : خب شاید رفتی مرخصی  ...!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


 کفش تن تاک خریدم 188000 تومن
الان هیچی پول ندارم غذا بخورم هر وقت گرسنه میشم میام بهشون نگاه میکنم

خیلی تاثیر داشته ی هفته 10کیلو فقط با نگاه کردن کم کردم 
معجزه میکنه لامصب  

 


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


وصیت غضنفر

 

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشت های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناساییم با دو قطعه عکس مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا می گیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به دختران بیکار ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

کله مرغ برای سگها یادتون نره چون گناه دارند گشنه بمونند.

بجای عکسم روی آگهی ترحیم کارت معافیم رو بزارید.

در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمی توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم و خواهش میکنم پشت سرم حرف در نیارید.

التماس میکنم کفنم را از یک پارچه مارکدار انتخاب کنید تا جلوی آدمهای که تازه به دوران رسیده کم نیاریم.

به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم.

چون تمام آرزوهایم را به گور می برم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای آنها هم باشد.


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


فرق نیمرو درست کردن خانم ها وآقایان

خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟

 

۱-ماهیتابه را میزارن رو گاز

۲- توی ماهیتابه روغن میریزن

۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن

۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن

۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن

 

 

 

آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟

 

۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن

۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بلاخره پیداش میکنن

۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن

۴- توی ماهیتابه روغن میریزن

۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن

۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن

۷- چند تا فحش میدن

۸- دنبال کبریت میگردن

۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره

۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!

۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن واقعی میریزن

۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن

۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن

۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن

۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن

۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن

۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن

۱۸- دنبال نمکدون میگردن

۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن

۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بلاخره پیداش میکنن

۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن

۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون

۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن

۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه

۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن

۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن

۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن

۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون

۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه

۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده توسط چنگال مخلوط شده رو توی سطل میریزن

۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک

۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن

۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن

۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن

۳۵- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن

۳۶- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن

۳۷- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه

۳۸- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن

۳۹- چند تا فحش میدن و بلند میشن

۴۰- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن

۴۱- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن

۴۲- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن

۴۳- با یه پارچه تنظیف قابلمه رو برمیدارن

۴۴- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن

۴۵- نیمروی آماده رو جلوی تلویزیون میخورن و چند تا فحش میدن


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


هرکس از زن خود ناراضي

ملا در بالاي منبر گفت : هرکس از زن خود ناراضي است بلند شود.

همه ي مردم بلند شدند جز يک نفر.

ملا به آن مرد گفت : تو از زن خود راضي هستي؟

آن مرد گفت : نه ...

ولي زنم دست و پامو شکسته نمي تونم بلند شم!

گم شدن خر

يک روز ملانصرالدين خرش را در جنگل گم مي کند.


موقع گشتن به دنبال آن يک گورخر پيدا مي کند.


به آن مي گويد: اي کلک لباس ورزشي پوشيدي تا نشناسمت

وظيفه و تکليف
روزي ملانصرالدين بدون دعوت رفت به مجلس جشني.
يکي گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتي چرا آمدي؟"
ملانصرالدين جواب داد: "اگر صاحب خانه تکليف خودش را نمي‌داند.

من وظيفه‌ي خودم را مي‌دانم و هيچ‌وقت از آن غافل نمي‌شوم."

علت نا معلوم

ملانصرالدين به يکي از دوستانش گفت: خبر داري فلاني مرده؟

دوستش گفت: "نه! علت مرگش چه بود؟"

ملا گفت: "علت زنده بودن آن بيچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!"

ديرباور

روزي يکي از همسايه‌ها خواست خر ملانصرالدين را امانت بگيرد.

به همين خاطر به در خانه ملا رفت.

ملانصرالدين گفت: "خيلي معذرت مي‌خواهم خر ما در خانه نيست".

از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.

همسايه گفت: "شما که فرموديد خرتان خانه نيست؛

اما صداي عرعرش دارد گوش فلک را کر مي‌کند."

ملا عصباني شد و گفت: "عجب آدم کج خيال و ديرباوري هستي.

حرف من ريش سفيد را قبول نداري ولي عرعر خر را قبول داري."

گريه بر مرده

روزي ملانصرالدين به دنبال جنازه‌ي يکي از ثروتمندان مي‌رفت و با صداي بلند گريه مي‌کرد. يکي به او دلداري داد و گفت: "اين مرحوم چه نسبتي با شما داشت؟"

ملا جواب داد: "هيچ! علت گريه‌ي من هم همين است."

 

کرامت ملا

روزي ملانصرالدين ادعاي کرامت کرد.

گفتند "دليلت چيست؟"

گفت: "مي‌توانم بگويم الساعه در ضمير شما چه مي‌گذرد؟"

گفتند: "اگر راست مي‌گويي بگو."

گفت: "همه‌ي شما در اين فکر هستيد که آيا من مي‌توانم ادعايم را ثابت کنم يا نه!"

مهمان شدن ملانصرالدين

روزي ملانصرالدين به عده‌اي رسيد که مشغول غذا خوردن بودند. رفت جلو و گفت "السلام يا طايفه‌ي بخيلان!"

يکي از آن‌ها گفت: "اين چه نسبتي است که به ما مي‌دهي؟ خدا گواه است که هيچ‌ يک از ما بخيل نيست."

ملانصرالدين گفت: "اگر خداوند اين طور گواهي مي‌دهد، از حرفي که زدم توبه مي‌کنم، و نشست سر سفره‌ي آن‌ها و شروع کرد به غذا خوردن."

ما نوح را فرستاديم

روزي ملانصرالدين بالاي منبر رفت و يک آيه خواند : " و ما نوح را فرستاديم... " بعد هرچه کرد ادامه آيه را يادش نيامد تا اينکه يکي از حضار گفت : ملا معطلمون نکن.اگه نوح نمي ياد يکي ديگه رو بفرست!!!

شکايت الاغ

الاغ ملانصرالدين روزي به چراگاه حاکم رفت. حاکم از ملا نزد قاضي شکايت کرد. قاضي ملا را احضار کرد و گفت : ملا ماجرا را توضيح بده. ملا هم گفت : جناب قاضي. فرض کنيد شما خر من هستيد. من شما را زين مي کنم و افسار به شما مي بندم و شما حرکت مي کنيد. بين راه سگها به طرفتان پارس مي کنند و شما رَم مي کنيد و به طرف چراگاه حاکم مي رويد. حالا انصاف بديد من مقصرم يا شما؟!!!

خويشاوندي

يک روز ملانصرالدين خرش را به سختي مي زد و رهگذري از آنجا مي گذشت و پرسيد که چرا مي زني گفت ببخشيد اگر مي دانستم که با شما خويشاوندي دارد اين کارو نميکردم!

دو تا خر

يه روز ملانصرالدين و دوستش دوتا خر ميخرن.

دوست ملا ميگه: چه طوري بفهميم کدوم ماله منه کدوم ماله تو؟

ملا ميگه خوب من يه گوش خرم رو ميبرم اوني که يه گوش داره مال من اوني هم که دو گوش داره مال تو.!

فرداش ميبينن خر ملا گوش اون يکي خره رو از سر حسادت خورده!!!

دوست ملا ميگه :حالا چيکار کنيم ملا ميگه: من جفت گوش خرمو ميبرم!!!

فرداش ميبينن بازم قضيه ديروزيه...

دوست ملا ميگه :حالا چيکار کنيم ملا ميگه: من دم خرمو ميبرم!

فرداش بازم قضيه ديروزي ميشه..

دوست ملا با عصبانيت ميگه: حالا چيکار کنيم ملانصرالدين هم ميگه:عيبي نداره خب حالا خر سفيده مال تو خر سياه مال من

تجربيات اثبات شده
ملا در اتاقش نشسته بود که مگسي مزاحم استراحتش مي شود، مگس را مي گيرد و يک بالش را مي کند. مگس کمي مي پرد دوباره مگس را مي گيرد و بال ديگرش را هم مي کند. او مي گويد: بپر ولي مگس نمي پرد. به خود مي گويد: به تجربه ثابت شده است اگر دو بال مگس را بکنيد گوش او کر مي شود

 

خواب خوش

شبي ملانصرالدين خواب ديد که کسي ? دينار به او مي دهد، اما او اصرار مي کند که ?? دينار بدهد که عدد تمام باشد. در اين وقت، از خواب بيدار شد و چيزي در دستش نديد. پشيمان شد و چشم هايش را بست و گفت: «باشد، همان ? دينار را بده، قبول دارم.»

 

لامپ اضافي خاموش

ملانصرالدين داشت سخنراني مي کرد که : هرکس چند زن داشته باشد به همان تعداد چراغ در بهشت برايش روشن مي شود. ناگهان در ميان جمعيت ، زن خود را ديد. هول کرد و گفت : البته هرگز نشه فراموش لامپ اضافي خاموش.


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


لهجه جالب کلاغ ها در شهرهای مختلف! (آخر خنده)

 

اردبیل : گار گار


    .
 
    .

    تهران : قار قار

    .
  
    .

    اصفهان : قارس قارس

    .
 
    .

    شیراز : قارو قارو

    .
    .
    .
    .

    ابادان : چیه کا؟!!تا حالا عقاب ندیدی؟!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسعدی!
که روی غنچه ی لبهات،
بشینه طرح لبخندی!!!

بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداعطار!
بدون جاوید می مونه،
نخستین لحظه ی دیدار!!!

بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداسهراب!
خوشا آغوشِ داغِ تو،
خوشا آن لحظه های ناب!!!

بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداخیام!
نشسته داغِ آتیشِ لبت،
رو صفحه ی لبهام!!!

بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خداجامی!
امیدوارم نشی هرگز،
اسیر تیره فرجامی!!!

بهم گفتی خداحافظ
منم میگم خدانیما!
منم عاشق ترین عاشق،
بدونِ تو تک و تنها...!!!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


- دو تا دیوونه ميرن يك رستوران كلاس بالا، ‌دو تا كوكا سفارش ميدند‌، بعد هم يكي يك ساندويچ از كيفشون درميارند، ‌شروع مي‌كنند به خوردن. گارسونه مياد ميگه: ‌ببخشيد،‌شما نمي‌تونيد اينجا ساندويچ خودتونو بخوريد. احمقا يك نگاهي به هم مي‌كنند، ‌ساندويچاشونو باهم عوض مي‌كنند.

 

۲- يه روز يه نفر کاغذي پيدا ميکنه که روش يه شماره تلفن نوشته بود . زنگ ميزنه به همون شماره و ميگه: آقا من شماره تون رو پيدا کردم آدرس بديد بيارم خدمتتون!

 

۳- یه نفر 10 تومن ميندازه تو صندوق صداقات، هنوز دوقدم رد نشده بوده،‌ يك ماشين ميزنه بهش، درب و داغونش ميكنه. همون وقت يك باباي ديگه‌اي داشته يك پولي مينداخته تو همون صندوق، ‌یارو با حال زار پاميشه، ‌ميگه: آقا پولتو اونتو ننداز، اون صندوقش خرابه

 

۴- یه نفر ميره كله پاچه فروشي، يارو بهش ميگه: قربون چشم بگذارم؟ طرف ميگه: نه آقا! حداقل صبر كن من برم قايم شم.

 

۵- یه نفر 19 تا بچه داشته،‌ بهش ميگن: چرا يك بچه ديگه نمياري، رُند شه؟! ميگه: فرزند كمتر، زندگي بهتر

 

۶- یه نفر ميره راهپيمايي، مي‌بينه شلوغه برميگرده

 

۷- یه نفر تو اتوبوس واستاده بوده، يهو ميبينه بند كفشش بازه. به كنار دستيش ميگه: آقا قربون دستت، ‌يك دقيقه اين ميله رو نگردار من بند كفشم رو ببندم.

 

۸- یه نفر تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبل از مسابقه بهش ميگن: ببين جواب ژاندارمريه ولي همون اول نگي كه ضايع بشه، يه چند تا سوال اولش بكن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع ميشه، یارو ميپرسه: جانداره؟ مجريه ميگه: نه. یارو ميگه: مِريه؟ ميگه: نه. یارو ميگه: جاندارمريه؟

 

۹- يه نفر سوار آسانسور ميشه ميبينه نوشته ظرفيت ۶ نفر با خودش ميگه عجب بدبختيه حالا ۵ نفر ديگه از کجا بيارم.

 

۱۰- بازیکن برزیل که پایش به شدت آسیب دید رونال... نام دارد:

1-یک 2-دو 3-سه 4-چهار

 

۱۱- سر دسته طالبان اسامه بن... نام دارد:

1-لادن 2-مهوش 3-سقرا 4- ساناز

 

۱۲- به یه دونه شلوار لی می گن: "لیوان "

به دو تا شلوار لی می گن: "لی لی"

به 3 تا شلوار لی می گن: "تریلی"

به 4 تا می گن: "چارلی"

به 5 تا می گن: "لی لی تو تریلی"

به 6 تا می گن: "لی لی با چارلی"

به 7 تا شلوار لی میگن: "خیلی!!!"

 

۱۳- اولی: از مسافرت چی آوردی؟
دومی : تشریف!!!

 

۱۴- خانمی به اورژانس تلفن زد و با اضطراب گفت: آقای دکتر زود بیاید ، بچه ام خودکار منو قورت داده!
- باشه الان می اییم.
- تا رسیدن شما من چه کار کنم؟
- خب با
مداد بنویسید!

 

۱۵- روزی پسری به مغازه الکتریکی می رود و می گوید: ببخشید آقا ، شرمنده ام ، واقعا عذر می خواهم ، لامپ دارید؟!!
فروشنده : آره پسرجان ، داریم ولی چرا این قدر معذرت خواهی می کنی؟
پسر: آخه لامپ را برای توالت می خوام!!

 

۱۶- معلم به شاگرد می گه: 5 تا حیوان درنده نام ببر شاگرد می‌گه: 2 تا ببر 3 تا شیر! 

 

۱۷- به یکی میگن: سلام. می گه:هان!  می گن: نگو هان، بگو علیك سلام.  می گه: آهان!

 

۱۸- از یکی می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: من نه. ولی یه داداش دارم اونم بلد نیست.

 

۱۹- یکی مهم میشه زیرش خط میكشن، تو امتحان میاد!

 

۲۰- یکی بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!

 

۲۱- بچه : مامان ناهار چي داريم؟

مادر با عصابنيت : زهر مار

بچه : اخ جون از شر تخم مرغ راحت شدم.

 

۲۲- یکی رو برق ميگيره ميميره فاميلاش سر قبرش با فاز متر فاتحه میخوندن.

 

۲۳- به یکی میگن: كجا داری میری؟ میگه: دارم برمیگردم!

میگن : از کجا ؟ میگه : از همون جایی که داشتم میرفتم.

 

۲۴- به یکی می گن با وطن جمله بساز. میگه من رفتم حمام و تنم را شستم. می گن نه! با ط دسته دار. میگه اتفاقاً با طی دسته دار شستم!

 

۲۵- کلمه مادر و زن، هر دو کلمه مقدسی هستند ، ولی پناه بر خدا اگر این دو کلمه یکجا تلفظ شوند!

 

۲۶- من انسان موفقی هستم

دوست داری بدونی رمز موفقیتم چیه !؟

اینه !

۱۲۳۲۱۳۴۰۳۲۱۴۵۹۱۸۲۶۶۵۱۹۲۳۴۶۰۹۸۷۱۲-۴۰۵

به کسی نگیا !!

 

۲۶- دو نفر داشتن برا هم چاخان می کردن،
اولی می گه : یه کوه نزدیک ماست هر وقت میگم جاسم ،
اونم می گه : جاسم جاسم .
دومی میگه :این که چیزی نیست کوهی که نزدیک ماست ،
هر وقت من میگم : جاسم ،
میگه : کدوم جاسم ؟!!

 

۲۷- سر سفره عقد عروس بله نمی گفته، داماد یکم فکر می کنه، با صدای بلند میگه: عمو زنجیر باف

 

۲۸- یکی میافته تو چاه فامیلاش میان سند میزارن تا درش بیارن !

 

۲۹- یکی دنبال یه دزده می زاره ازش جلو میزنه !

 

۳۰- یه نفر خودکارش تموم میشه ترک تحصیل میکنه !

 

۳۱- يكي خوابش سنگين ميشه تختش ميشكنه

بعد كه از خواب ميپره دستش ميشكنه

فرداش از مرحله پرت ميشه پاش هم ميشكنه

یه هو ميزنه به سرش سرش هم ميشكنه

بعد خودش رو ميزنه به اون راه گم ميشه 

خیلی اعصابش خورد ميشه نوار خالي گوش ميده

يه هو مي خوره زمين تا خونه سينه خيز ميره

 بی هوا میره تو اتاق خفه میشه.

 

۳۲- یکی داشته جلو پمپ بنزين سيگار ميكشید ه ميگن آقا اينجا پمپ بنزينه سيگارنكش ميگه  اهه من جلو بابام هم سيگار ميكشم

 

۳۳-  یکی ميره آمپول بزنه ميره تو درمانگاه پيش پرستاره ميگه خانم من اومدم آمپول بزنم پرستاره نگاه ميكنه ميبينه پني سيلين داره ميگه آقاشما آخرين بار كي پنيسيلين زدين ؟ ميگه ديروز پرستاره ميگه خيلي خب آمپول رو ميزنن و یارو غش ميكنه حالش بد ميشه و .... بعد از اينكه حالش رو جا ميارن پرستاره با عصبانيت ميگه  مگه نگفتي ديروز پني سيلين زدي طرف میگه : آره ولي ديروز هم همينجوري شدم!

 

۳۴- فارسي را پاس بداريم  :

چنگال : قاشق تابستوني-  يكي بود يكي نبود
كفش : نفربر
كشتي : تش خيس
آينه : من درش پيدا
شيشه : اونورش پيدا
حمام : پاكستان
دگمه : بستني
دمپايي : منبر
سيم خاردار : ديوار تابستوني
بچه گربه : نيمكت
پاي گربه : پاكت
قايق : كفتر - تشخیس
ماشين : مراكش 
پاك كن : مالش بر دانش
مگس : پرويز
بادمجان : خيار عزادار
گوجه : چراغ خطر ديزي
دماغ : نفس كش
گوش كوب : لهستان

 ۳۵- یکی داشته با بچش گرگم به هوا بازي ميكرده يه هو جو ميگيردش بچش رو ميخوره.


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


 

۳۶-فالگیر : فردا شوهرتون میمیره

زن : اینو که خودم میدونم . بهم بگو گیر پلیس می افتم یا نه؟

۳۷- وقتی یه زن میبینه که شوهرش داره زیکزاک تو حیاط میدوه باید چیکار کنه؟

هیچی ، باید بهتر هدف بگیره و به شلیک کردن ادامه بده

۳۸- به یارو میگن از قفل فرمونت راضی هستی؟ میگه: آره فقط سر پیچ ها یه کمی اذیت می کنه


۳۹-یارو میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه،هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! یارو میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد

۴۰- یارو ریش پروفسوری داشته میره پیش رفیقاش و بهشون میگه: هر سوالی دارین امروز بپرسین فردا میخوام ریش هامو بزنم

۴۱- از یارو می پرسن: اگه گفتی کی به همه محرمه؟ یک خورده فکر میکنه میگه: سوپر مارکت سر کوچه! میگن: چرا؟میگه: چون به همه شیر میده
 

۴۲- از یارو میپرسن: برای زلزله زده ها چه کمکی کردی؟ میگه: متاسفانه دستم خالی بود، انشاءالله زلزله بعدی جبران می کنم

۴۳- دوست یارو بهش میگه: اگه توجه کنی میبینی که نگاهم باهات حرف میزنه.یارو میگه: پس اینقدر پلک نزن،صدات قطع و وصل میشه

۴۴- یارو میره خواستگاری. ازش می پرسن چه کاره ای؟ روش نمیشه بگه قصاب، میگه لوازم یدکی گوسفند دارم

۴۵- یارو میره قهوه خونه تا میتونه چایی میخوره ۵ تا ۱۰ تا ۱۵ تا. قهوه خونه چیه شاکی میشه میگه: بابا خسته نشدی این همه چایی خوردی؟ یارو میگه: راست میگی واللا قربونت یه چایی بیار بخوریم خستگیمون در بره

۴۶- به یارو میگن بابات مرده میگه نه بابا اصلا امکان نداره، میگن والله مرده، یارو میگه تا حالا اصلا سابقه نداشته

۴۷- یارو میخواسته هواپیما دزدی کنه. میره به خلبانه میگه برو لندن خلبانه میگه نمیرم.یارو میگه خب برو دبی ، خلبانه میگه نمیرم. یارو میگه پس برو شمال خلبانه میگه نمیرم یارو میگه بابا حد اقل بزار یه بوق بزنیم

۴۸- به یارو میگن تو شهرتون آثار باستانی دارین؟ میگه نه ولی دارن میسازن

۴۹- یکی به رفیقش می گه : شنیدم تو ظرف شستن به زنت کمک می کنی؟ زن ذلیل! می گه خب مگه چیه . اونم تو رخت شستن به من کمک می کنه

۵۰- یارو رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود ؟ گفت : گفت خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود .. هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل

۵۱- به یارو میگن اگر حالت تهوع بهت دست بده چیکار میکنی ؟ میگه : من بهش دست نمیدم

۵۲- یکی میگه: من" ‏حافظ کل قرآنم"، ‏یارو میگه: ‏از این قران کوچیکا یا بزرگا

۵۳- از یارو می پرسن که برای بستن یه لامپ به چند نفر احتیاجه می گه 3 نفر می گن چرا 3 نفر ؟ میگه: یه نفر میره بالا
نردبون ، لامپ رو میگیره .. دو نفر هم از پایین، نردبون رو میچرخونن

۵۴- غضنفر میره سیگار فروشی: آقا سیگار برگ دارین؟ خیر. پس یک بسته سیگار کوبیده بدین

۵۵- یارو بالای پل هوایی ایستاده بوده میگه: حالا ما نفهم ، ما بی شعور ... اینجا اصلأ آب ردمیشه که پل زدن؟

۵۶- یه یارو زنگ میزنه پیتزا فروشی میگه یه پیتزا می خواستم. فروشنده میگه . به نام ... ؟ یارو میگه . آخ آخ . ببخشید .به نام خدا ، یه پیتزا می خواستم

۵۷- از یارو میپرسن بنظر تو سخت ترین کار چیه؟ میگه: نمک تو نمکدون ریختن، چون سوراخ هاش خیلی ریزه

۵۸- یارو دکتر می شه، به مریضش قرص می ده می گه: ‏یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن

۵۹- یارو میره در خونه دوستش و هر چی در میزنه کسی درو باز نمیکنه، با خودش میگه فکر کنم درشون خرابه، بهتره زنگ بزنم

۶۰- یارو میره جبهه فرداش بر میگرده میگن چرا برگشتی؟ میگه پدر سوخته ها به قصد کشت تفنگ بازی میکردن

۶۱- یارو برای بار چهارم میره پیش گیشه و بلیط میخره. بلیط فروش بهش میگه چی شده چرا شما چهار دفعه بلیط خریدین. یارو میگه: ‏آخه هر دفعه که میخوام برم تو سینما اون یارو بلیط مو میگیره پاره میکنه

۶۲- به یارو میگن: حالت چطوره؟ میگه: بد نیست  تازه موکتش کردم

۶۳-یکی  ميره خواستگاري، دختره سبيل داشته، بهش ميگه:

 چرا سبيل داري؟

دختره ميزنه زير گريه، طرف می خواسته دلداريش  بده ميگه:

مرد كه گريه نمي‌كنه!!

 

۶۴- پليس به یکی میگه: آقا اينجا ماهي‌گيري ممنوعه!!! طرف میگه:

 ولي اينجا تابلو نزدين!!!

پليس: نزديم كه نزديم، زود باش از بالاي اون آكواريوم بيا پايين!!!!

۶۵- معلم: براي قطع جريان برق بايد چي كار كنيم؟ شاگرد: بايد قبض برق رو پرداخت نكنيم


۶۶- يه نفر ميره كارواش بهش ميگن پس ماشينت كو ؟ ميگه راه نزديك بود پياده اومدم



۶۷-يه نفر ميره بانك وام بگيره ضامن نداشته منفجر ميشه

 

۶۸- به يه نفر ميگن با ريلكس جمله بساز.ميگه:رفتيم باغ وحش با گوريل عكس انداختيم

 

۶۹- يکي يه تيکه يخ گرفته دستش تو آفتاب داشت متفکرانه نگاش ميکرد بهش ميگند چيکار ميکني؟ ميگه:من هنوز نفهميدم اين يخه کجاش سوراخه که ازش آب ميچکه

۷۰- به یه نفر ميگن شغل شما چيه؟ ميگه : يه مامور اطلاعات هيچوقت شغلش رو لو نميده


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه
------------------------
72- يکی ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ،  سينه ميزنه
-------------------
73- یکی ميره رستوران، گارسونه ميخواسته بزارتش سر كار

 ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است!
 طرف ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي؟
-----------------------
74- به یه فضوله میگن : اگه نصف دنیا رو بهت بدن دست از فضولی بر می داری ؟
میگه اون نصف دیگه رو به کی میدین ؟
-------------------------
  75- یکی ميره تو صف نونوايي، شاطر  ميگه: نون تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن.
طرف ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمع‌تر وايسين نون به ما هم برسه
--------------------------
76- يکی  زنگ میزنه پلیس میگه : آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده ماشینمو دزدیدن!
 پلیس میگه : برو صندلی جلو بشین
---------------------------
77- مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها
پسر : نه مامان جون  من خودم فندك دارم
----------------------------------
78- معلم:احمد مشقت را نوشته ای؟

احمد:فقط یک صفحه اش مانده آقا.

معلم:مگه چند صفحه بود؟

احمد:یک صفحه آقا!
-----------------------------
79- یکی تو خیابون میزنه ﺗﻮ ﮔﻮﺵِیکی دیگه
طرف ﻣﻴﮕﻪ : عمدی زدی؟
یارو ﻣﻴﮕﻪ : ﺁﺭﻩ
طرف ﻣﻴﮕﻪ : شانس آوردی
ً چون من با کسی شوخی ندارم!!
------------------------------
80- معلم : انواع دندان ها را اسم ببر.

شاگرد: نوک زبانم است؛ شما فقط اولی اش را بگویید.

معلّم: آسیا....

شاگرد: یادم افتاد؛ آسیا، آفریفا، اروپا و ...
-----------------------------------------------
81-  احمد: شنیدی که محمود را گرفتند؟

اصغر: نه، برای چی؟

احمد: آخه داشت می افتاد.
-------------------------------------
82- اوّلی: ببخشید ساعت چند است؟

دوّمی: ساعتم خوابیده است!

اوّلی: پس بیدارش نکن؛ از یک نفر دیگر می پرسم!
-------------------------------
83- معلّم : کدام حیوان است که به انسان علاقه ی زیادی دارد؟

دانش آموز: اجازه آقا؟ گرگ گرسنه!
---------------------------------
84- اولی: نمی دانم چرا ریش های من سفید شده است اما موهایم مشکی است؟

دومی: برای اینکه تو از چانه ات بیش تر کار کشیده ای تا مغزت
-------------------------------
85- از آقا کلاغه می پرسند: اسمت چیست؟

کلاغه گفت: طوطی.

پرسیدند: پس چرا رنگت سیاه است؟

گفت: آخه توی زغال فروشی کار می کنم.
------------------------------
86- ازیکی پرسیدند: تولدت کی می شه؟

گفت: این سه شنبه نه، پنج شنبه ی دیگه.
---------------------------
87- سخنران: ببخشید که زیاد صحبت کردم. آخر من ساعت ندارم.

یکی از مهمان ها: بی انصاف، ساعت نداری تقویم که داری.
----------------------------------
88- معلم از دانش آموزان خواست که انشاء درباره یک مسابقه فوتبال بنویسند.
 همه مشغول نوشتن شدند جز یک نفر، معلم از او پرسید: تو چرا نمی نویسی؟

دانش آموز جواب داد:نوشته ام!

معلم دفتر او را گرفت و نگاه کرد. نوشته بود: به علت بارندگی فوتبال برگزار نخواهد شد!
-----------------------------------------------------------------------------
89- معلم: با علی، محمد، حسین جمله بساز.

رضا: علی با حسین به پارک رفتند.

معلم: پس محمد کجاست؟

رضا: محمد خواب موند، نیومد!
------------------------------------------
90- به یکی میگن یه جمله بساز توش چایی باشه
میگه : قوری


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


 اعتراف می کنم که: دوستم زنگ زد خونمون گفت محمدهادی امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


اعتراف می کنم که: من بودم که روی صندلی معلم کلاس پنجم پونیز و آدامس می چسبوندم، من بودم که همه گچ های پای تخته رو می پیچوندم، من بودم که وقتی یه کلاس خالی گیر می آوردم با گچ روی دیوارهاش برای معلم ها و مدیر و ناظم فحش می نوشتم. من بودم که می رفتم دستشویی مدرسه تمام شیرهای آب رو تا ته باز می کردم و در می رفتم، من بودم که زمستون ها به شوفاژهای کلاس ویکس می مالیدم که حال همه بهم بخوره و کلاس تعطیل بشه…


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


 ﺑﺎﺑﺎﻡ sms ﺩﺍﺩ : ﺳﻼﻡ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﻧﺎﻥ ﺑﺨﺮﯼ ؟
ﻣﻨﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ : ﺁﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﻣﺮﮐﺒﯽ
ﯾﺎﻓﺘﻩ ﻮ
ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺎﺗﺮ ﻃﻠﺐ
ﻧﺎﻥ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ
ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﺷﺎﺗﺮ ﭼﻨﺪ ﻋﺪﺩ ﻧﺎﻥ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﻢ ؟
ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ : ﭘﺪﺭ ﺳﮓ ﻣﻨﻮ ﻣﺴﺨﺮﻩ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺍﮔﺮ
ﺟﺮﺃﺕ ﺩﺍﺭﯼ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ ,
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﭘﺎﺳﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ، ﻋﺎﯾﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ
ﺷﻤﺎ
ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺟﻌﺖ ﮐﻨﻢ ؟؟


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


تف به این زندگی
.
.
.
.
تف به این شانس
.
.
.
تف به این هوا
.
.
.
تف به این درسا
.
.
.
چیه باز میخوای بیای پایین خب تانکر نیستم که تفام تموم شد !!! قول میدم تفامو جمع کردم دوباره تف کنم !!!!!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


ﺩﺧﺘﺮ خالمﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ:
ﭼﺮﺍ ADSL ﻣﻦ ﻧﯿﻤﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ؟ ﺑﺶ ﻣﯿﮕﻢ: ﮐﺪﻭﻡ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭﺷﻨﻪ؟
ﻣﯿﮕﻪ: ﭼﺮﺍﻍ ﺍﺗﺎﻗﻢ ﻭ ﻣﻬﺘﺎﺑﯽ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ... خدااااااا

 

=======جوک های خنده دار=======

 

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی؟
گفت مگه کوری دارم فال میفروشم

 

=======جوک های خنده دار=======

 

 بیشعور انقد نیست!!
نمیخواد زیاد دقت کنی، فقط بدون حرف سنگینیه !!!!!

 

=======جوک های خنده دار=======

 

امروز ۲ نفر بخاطره من دعواشون شده بود
ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﻨﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ
ﺍﺻﻦ ﺍﺷﮏ ﺗﻮ ﭼﺸﺎﻡ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﻣﻬﻢ ﺑﺎﺷﻢ
ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﯿﻦ ۲ ﺗﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩ…
ﻭﺍسم اصلا مهم نیست

 

=======جوک های خنده دار=======

 

من دیگه عادت کردم که بعضیا به سوراخ میگن سولاخ
یا به قفل میگن قلف، یا به سطل میگن سلط!
اما امروز دچار نوسان مغزی شدم، وقتی یکی به کرفس گفت گَلَبـز!

 

=======جوک های خنده دار=======

 

یه مرز باریکى هست بین رُک بودن و بى شعورى، که متأسفانه همه با افتخار ردش میکنن...!

 

=======جوک های خنده دار=======

 

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ
ﻭﺍﺳﻪ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﻗﻔﻞ ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ
ﺑﺪﻭﻥ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻗﻔﻠﺶ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯿﺸﺪﻩ!

 

=======جوک های خنده دار=======

 

مورد هم داشتیم:
طرف عینِ سگ از سوسک میترسه، بعد رفته اژدها تاتو کرده!

 

=======جوک های خنده دار=======

 

من اگه انقدی پولدار شم که پول دیه یه نفرُ بتونم تقبل کنم
اولین نفری که بگه پول خوشبختی نمیاره رو می‌کشم دیه شُ میدم

 

=======جوک های خنده دار=======

 

امروز پشه هه اومد ازم خدافظی کرد گفت:
حلالمون کن هوا سرد شده داریم میریم از اینجا!


نويسنده : محمد هادی وطن خواه


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد